part¹

چند شاتی از جونگکوک 🥀🚶🏻‍♀️

وقتی بهت سیلی میزنه •-•


- مگه من شوهرت نیستم *داد
- چرا ب حرفام گوش نمیدی *داد بیشتر

+ بسه هق بسه *داد
منم عادمم هق چرا الکی گیر میدی هققققق

- الکی؟ ارع الکی ، واسه تو الکیِ ولی واسه من ن... میفهمی! *تیکه اخرش با داد

+ تمومش کن دیگه *جیغ *داد

راوی « حرفای ات با سوزش صورتش قط شد
بُهت زده ب مرده رو ب روش خیره بود..
هنوز باور نکرده بود ک جونگکوک همسرش بهش سیلی زدع

_ خفه شو ات! خفه شووووووو
انتظار داری می ایستادم میدیدم دارع لمست میکنه ها *داد

دخترک سرشو انداخت پایین اروم اشک میریخت
اما جونگکوک... ن
ب سمت کاناپه رفت و کتش رو برداشت
از خونه زد بیرون
یا بسته شدن در و بیرون رفتن کوک
ات دیگه تحمل نکرد و روی زمین افتاد
بلند بلند گریه میکرد....
توجهی ب گوشه لبش نداشت
زخمی ک براثر سیلی جونگکوک روی صورتش ب وجود اومدع بود
وقتی اشکای شورش بهش برخورد میکردن میسوخت

+هققققق چرا هق اینطوری میکنه...
مگه من چیکار کردم هققققققق
مگه دست خودم بود هق اون هق اون میخاست منو لمس کنهـ

«فلش بک»

عاااا میدونم خیلی کمه... قرار بود چند شاتی از جونگکوک و تهیونگ بنویسم ولی خب اون پیجم بگا رفت
بعد از این هم ی فیک با ژانر مدرسه ای از کوک میزارم 🖤🚬