عشق بی رحمانه پارت۶

از زبان سونیک💙
یه دفعه پام به یه چیزی خورد و روی شدو افتام وقتی چشمام رو باز کردم حین لبو سرخ شده بودم.
زود بلند شدم.
سونیک:ببخشید.
شدو:اشکالی نداره چیزه خاصی نیست.
سونیک:میگم تو واقعاً اخلاقت حوض شده.
شدو:اره فکر کنم.
سونیک:هوا یکم سرد شده بهتره بریم داخل.
شدو:....درست میگی.
از زبان شد🖤
رفتیم داخل و دزدکی وارد اتاق شدیم.
سونیک:هوف....نزدیک بودا.
شدو:اره.
سونیک:خب...حالا چیکار کنیم.
دو دستی سونیک رو گرفتم تا فرار نکنه.
شدو:خب...من میخوام یکم بازی کنم بالاخره منم باید یه پاداشی رو داشته باشم.
سونیک:چی؟
بلندش کردم گذاشتمش روی تخت.
سونیک:پس تو واقعاً این میخوای نه؟
از زبان سونیک💙
قلت زدم روی دوتا پای شدو نشستم.
سونیک:خب...تو داری محامله مون رو خراب میکنی اما من مشکلی ندارم.
شدو:واقعاً؟😈
سونیک:اره.
از زبان شدو🖤
سفت گرفتمش و چسپوندمش با تخت و گردنش رو استشمام کردم و لباش رو وحشیانه بوسیدم.
رسیدم به سینش و دکمه لباسش رو باز کردم.
شدو:خیلی هوس اون تپلیات کردم خانم کوچولو.
سونیک:همیشه موقع این وقتا من و خانم کوچولو صدا می کنی؟
شدو:اگه دوست داری میتونم همیشه خانم کوچولو صدات کنم؟
سونیک:باشه.
دستم رو روی سنیه هاش گذاشتم هی سینش رو میمکیدم.
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۳۳)

یه خبر

وایی چه نازه

عه

ععععععااااا

تحت تعقیب

تحت تعقیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط