پارت ۷
پارت ۷
ویو ات
صبح با کمر درد بدی بیدار شدم(سجده های طولانی نماز بوده)دیدم کوک نیست رفتم پایین دیدم داره صبحانه میخوره
ات:هاااعم(خمیازه)کوک صبح بخیر کمرم خیلی درد میکنه
کوک: اوه بیبی بهتره که اذیتم نکنی چون برای فردا عصر باید برنامه بچینیم
ات:چه برنامه ای
کوک:عروسیمونههه
ات: واقعا کوک
کوک:آره عشقم
ویو ات
صبحونه خوردیم و آماده شدیم من یه رژ جالباسی با یه لباس گنگ پوشیدم
ات:کوک ایندفعه دیگه اگه سوپرایز نداری با خیال راحت هرچی بخوام بپوشم
کوک:باشه عشقم هرچی میخوای بپوش
رفتن
رسیدن
ات:کوک من این لباس عروس رو میخوام هم خیلی راحته هم مجلسی
کوک: نه ایندفعه من لباس عروس تو کت و شلوار
ات:باشه
نویسنده
رفتن تو یه لباس فروشی و همه چیز رو خریدن و پست بعدی میزارم چون اینجا نویسنده دستش نابود شد انقدر تو دفتر برای دوستاش فیک رو نوشت
ویو ات داشتیم بر میگشتیم خونه
کوک:عشقم چیزی نمیخوای
ات:نه فقط عاقد کیه؟
کوک:ببین عاقد گیر نیاوردم واسه همین گفتم بنگچان یا شوگا ولی بنگچان رو حذف میکنم
ات:آخه شوگا
کوک:آره مگه چشه خیلی ساده تو ۱۰ ثانیه تموم میکنه
ات:یعنی چی مگه دیوونه ای
کوک:من کارمو بلدم
.فلش بک به ساعت ۵ صبح روزی که قرار بود از ات خواستگاری کنه
کوک:خی ببین من نقشم خودمم تهیونگ یعنی ات هست شوگا هم که عاقد ببین میخوام درست تمرین کنیم ها(بچه داشت تمرین سفره عقد می کرد
شوگا:خانم کیم ات آیا با شخص جئون جونکوک ازدواج میکنی یا نه من کلی کار دارم
تهیونگ یا همون نقش ات:بلهه
.
شما چی کوک
کوک:بعله
پایان فلش بک
ات:باشه
رسیدن و کار های لازم رو انجام دادن و شب شد
شام خوردن و خوابیدن
صبح...
بیا عکس لباس عروس و ...هم میزارم
ویو ات
صبح با کمر درد بدی بیدار شدم(سجده های طولانی نماز بوده)دیدم کوک نیست رفتم پایین دیدم داره صبحانه میخوره
ات:هاااعم(خمیازه)کوک صبح بخیر کمرم خیلی درد میکنه
کوک: اوه بیبی بهتره که اذیتم نکنی چون برای فردا عصر باید برنامه بچینیم
ات:چه برنامه ای
کوک:عروسیمونههه
ات: واقعا کوک
کوک:آره عشقم
ویو ات
صبحونه خوردیم و آماده شدیم من یه رژ جالباسی با یه لباس گنگ پوشیدم
ات:کوک ایندفعه دیگه اگه سوپرایز نداری با خیال راحت هرچی بخوام بپوشم
کوک:باشه عشقم هرچی میخوای بپوش
رفتن
رسیدن
ات:کوک من این لباس عروس رو میخوام هم خیلی راحته هم مجلسی
کوک: نه ایندفعه من لباس عروس تو کت و شلوار
ات:باشه
نویسنده
رفتن تو یه لباس فروشی و همه چیز رو خریدن و پست بعدی میزارم چون اینجا نویسنده دستش نابود شد انقدر تو دفتر برای دوستاش فیک رو نوشت
ویو ات داشتیم بر میگشتیم خونه
کوک:عشقم چیزی نمیخوای
ات:نه فقط عاقد کیه؟
کوک:ببین عاقد گیر نیاوردم واسه همین گفتم بنگچان یا شوگا ولی بنگچان رو حذف میکنم
ات:آخه شوگا
کوک:آره مگه چشه خیلی ساده تو ۱۰ ثانیه تموم میکنه
ات:یعنی چی مگه دیوونه ای
کوک:من کارمو بلدم
.فلش بک به ساعت ۵ صبح روزی که قرار بود از ات خواستگاری کنه
کوک:خی ببین من نقشم خودمم تهیونگ یعنی ات هست شوگا هم که عاقد ببین میخوام درست تمرین کنیم ها(بچه داشت تمرین سفره عقد می کرد
شوگا:خانم کیم ات آیا با شخص جئون جونکوک ازدواج میکنی یا نه من کلی کار دارم
تهیونگ یا همون نقش ات:بلهه
.
شما چی کوک
کوک:بعله
پایان فلش بک
ات:باشه
رسیدن و کار های لازم رو انجام دادن و شب شد
شام خوردن و خوابیدن
صبح...
بیا عکس لباس عروس و ...هم میزارم
۲.۴k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.