پارت ۶
پارت ۶
رسیدن
نشستن کوک قهوه و کیک سفارش داد ات هم بابل تی
ویو کوک
میخواستم به خدمتکار ها علامت بدم
کوک دستش رو روی پیشونیش گذاشت و
زانو زد
کوک:ات دوست دارم در تمام زندگی کنار من باشی و همدم هم با من ازدواج میکنی؟
ات:چی؟ ها؟؟ بل.. ب..بلهه😳
همو بغل کردن
بقیه اومدن بیرون جشن گرفتن
رفتن خونه
کوک:ات بیا یه اتاق مشترک آماده کردم
ویو ات
رفتم اتاق دیدم در یه کمد باز شد و یه سری لباس های خواب بود(عکس نمی زارم خودتون تصور کنید)
ات:
کوک اینا چی...چیه؟
کوک:
ات امشب قراره یکیش پاره بشه یکی شب عروسی
یکی هم موقع کاشتن بچه😎😏
ات:
کوک بس کن
نویسنده:
کوک ات رو انداخت روی تخت و کند مال خودشو ات رو و کرد داخل
خب نمازشان را خواندند و خوابیدند
صبح..
برید نماز بخونید دیرتون میشه 📿📿
بای😎🌈
رسیدن
نشستن کوک قهوه و کیک سفارش داد ات هم بابل تی
ویو کوک
میخواستم به خدمتکار ها علامت بدم
کوک دستش رو روی پیشونیش گذاشت و
زانو زد
کوک:ات دوست دارم در تمام زندگی کنار من باشی و همدم هم با من ازدواج میکنی؟
ات:چی؟ ها؟؟ بل.. ب..بلهه😳
همو بغل کردن
بقیه اومدن بیرون جشن گرفتن
رفتن خونه
کوک:ات بیا یه اتاق مشترک آماده کردم
ویو ات
رفتم اتاق دیدم در یه کمد باز شد و یه سری لباس های خواب بود(عکس نمی زارم خودتون تصور کنید)
ات:
کوک اینا چی...چیه؟
کوک:
ات امشب قراره یکیش پاره بشه یکی شب عروسی
یکی هم موقع کاشتن بچه😎😏
ات:
کوک بس کن
نویسنده:
کوک ات رو انداخت روی تخت و کند مال خودشو ات رو و کرد داخل
خب نمازشان را خواندند و خوابیدند
صبح..
برید نماز بخونید دیرتون میشه 📿📿
بای😎🌈
۳.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.