استاد تاریخ فا*کی ( part 21 )
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 21 🖤📚
🎻 ادامه🎻 :
{ هنوز ☁ از زبان ا.ت ☁ } :
تعجب کردم مگه کیه که همه اینجوری واکنش بهش نشون دادن ، دور از بحث کراش بودنش.
با چشمام دنبال جینا میگشتم که بلکه ازش بپرسم این پسر عموش واقعا کیه ، مدیر چقدر خوب برخورد میکرد باهاش معلولا با کسایی که پارتی بازی دارن اینجوری برخورد میکنه.(🤔)
داشتم همینجوری فکر میکردمو زیر لب با خودم حرف میزدم که صدای سونگ اومد.
سونگ : امم نه آقای مدیر منم مثله همه یه معرفی کوتاه میکنم.
مدیر : او البته هرجور مایلی
جون که مثه من حتی بیشتر واکنش تعجب و سوال به حرفای مدیر و رفتاراش نشون میداد اما یه اخم خاصی توی چهرش به سونگ دیدم.
سونگ : خببب سلام من هی سونگ هستم و تازه از ایتالیا اومدم به کره و امیدوارم اوقات خوبی باهم داشته باشیم.
..∆ : تو فقط جون بخاهههههه
_ساکـــــــــــــــــــــــــــــــــت دخترهی زبون دراز
سونگ : ( خندهی ریزی زیر لب کرد 🤭)
اهههههه دخترهی لوس همش خودشو به این و اون میماله ، اوایلم هدفش جون بود معلومه الان دیگه سونگه
مدیر : خب دیگه پسرم یجارو انتخاب کن و راحت بشین که من مطمئن بشمو برم.
توی کلاس 3 تا جای خالی بود ، یکی جای لیا بغل من ، یکی جای جینا و یکیم کلا خالی بود.
سونگ : عام اونجا پیش پارک ا.ت
یهو چشمام درشت شد خواستم حرفی بزنم که یهو
ادامه دارد...
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻
"کیوی خشن🥝🔪
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 21 🖤📚
🎻 ادامه🎻 :
{ هنوز ☁ از زبان ا.ت ☁ } :
تعجب کردم مگه کیه که همه اینجوری واکنش بهش نشون دادن ، دور از بحث کراش بودنش.
با چشمام دنبال جینا میگشتم که بلکه ازش بپرسم این پسر عموش واقعا کیه ، مدیر چقدر خوب برخورد میکرد باهاش معلولا با کسایی که پارتی بازی دارن اینجوری برخورد میکنه.(🤔)
داشتم همینجوری فکر میکردمو زیر لب با خودم حرف میزدم که صدای سونگ اومد.
سونگ : امم نه آقای مدیر منم مثله همه یه معرفی کوتاه میکنم.
مدیر : او البته هرجور مایلی
جون که مثه من حتی بیشتر واکنش تعجب و سوال به حرفای مدیر و رفتاراش نشون میداد اما یه اخم خاصی توی چهرش به سونگ دیدم.
سونگ : خببب سلام من هی سونگ هستم و تازه از ایتالیا اومدم به کره و امیدوارم اوقات خوبی باهم داشته باشیم.
..∆ : تو فقط جون بخاهههههه
_ساکـــــــــــــــــــــــــــــــــت دخترهی زبون دراز
سونگ : ( خندهی ریزی زیر لب کرد 🤭)
اهههههه دخترهی لوس همش خودشو به این و اون میماله ، اوایلم هدفش جون بود معلومه الان دیگه سونگه
مدیر : خب دیگه پسرم یجارو انتخاب کن و راحت بشین که من مطمئن بشمو برم.
توی کلاس 3 تا جای خالی بود ، یکی جای لیا بغل من ، یکی جای جینا و یکیم کلا خالی بود.
سونگ : عام اونجا پیش پارک ا.ت
یهو چشمام درشت شد خواستم حرفی بزنم که یهو
ادامه دارد...
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻
"کیوی خشن🥝🔪
۱۷.۷k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.