تکپارتی از جیمینوقتی بدون اجازه میری بار

تکپارتی از جیمین:(وقتی بدون اجازه میری بار....)

(همچی از روزی شروع شد که ات بزور با جیمین ازدواج کرد البته جیمین خودشم با این ازدواج موافق نبود ات و جیمین به درخواست پدراشون باهم ازدواج کردن)

ویو ات

تنها تو خونه نشسته بودم ساعت ۱شب بود جیمین مثل شب های دیگه هنوز تا این موقع نیومده بود..

همینجور رو مبل نشسته بودم داشتم فیلم نگاه میکردم (فیلم ترسناک) که یهو چشمام سنگین شد و خوابم برد...........

با صدای در بیدار شدم جیمین داشت تل.و تل و راه میرفت معلوم بود خیلی مشرو.ب خورده بود با چشمای نیمه بازم به ساعت نگاه کردم ساعت ۴صبح بود....... جیمین همینجوری تل و تل و رفت بالا به سمت اتاق مشترکمون و منم بعد از کلی ور رفتن باخودم. خوابم برد

صبح با نور خورشید که به چشمم برخورد کرد بیدار شدم ساعت ۱۱ظهر بود. به بدنم کش و قوس دادم بعد رفتم بالا سمت اتاق مشترک من و جیمین هنوز خواب بود... رفتم پایین و برا خودم صبحونه درست کردم خوردم بنظرم وقت نهار بود......

جیمین داشت از پله ها میومد پایین

جیمین: نهار کیه اماده میشه(سرد و جدی)

ات: عامممم بیست دقیقه دیگه

جیمین: خیلی دیره(سرد و جدی)

ات:......

و جیمین همینجوری با قیافیه سرد وجدیش رفت بالا. به سمت اتاق کارش........

و. بعد از نهار از خونه زد بیرون خودش میگه که میره شرکت ولی من فکر میکنم میره.........

عه ولششش....... بعداز رفتنش میز جمع کردم و بعدش کل کارهای خونه رو انجام. دادم و بعد از کلی کار نشستم رو مبل ساعت ۸ شب بود یهو در باز شد جیمین بود بدون توجه به من اومد چند تا از مدارک از اتاق کارش برداشت و دوباره بدون توجه به من از خونه زد بیرون

اهههههههه این دیگه شورشو در اوردهههههه باید تلافی کنم اون چجوریییی اینجوری با من. رفتار میکنه بهم توجه نمیکنه هرشب میره بار باکلی دختر لاس میزنه بعدش........... اهههه منم. امشب برا تلافی میرم بار اصلا هرشب میرم اماده شدم به سون (دوست صمیمی ات) زنگ زدم.و بهش گفتم میای بار اونم گفت باش....

اومد دنبالم سوار شدم. و رفتیم بار اونجا بوی سیگارو الکل با هم ترکیب شده بود بعضی ها در حال لاس زدن بودن بعضی هام.......... استغفرالله

خیلی خورده بودم یجوری که هر. لحظه ممکن بود بیهوش بشم سون دستمو کشید گفت بیا بریم هرکاری کرد که من از بار بیاره بیرون اما حریف من نشد همینجور که
لیوان مشرو.ب دستم بود و داشتم اون وسط قر میدادم که یهو دستی دور کمرم حلقه شد به صورتش نگاه کردم نتونستم تشخیص بدم کیه که یهو با شدت دستمو میکشید و میخواست از بار منو. ببر بیرون که بزور دستمو. کیشدم. وگفتم

ات: هعیییییییی تو کییییییی دست منو اینجوری میکشی (با داد)

که منو انداخت رو شونش. و از بار رفتیم سمت پارکینگ که با شدت منو.داخل ماشین پرت کرد
و یک بطری اب رو روم خالی کرد الان فهمیدم دنیا دست کیه و جیمین نشست. پشت. فرمون. و با سرعت زیاد رانندگی میکرد......... رسیدیم ماشین و پارک. کرد بعد منو بغل کرد و رفتیم داخل خونه و منو پرت کرد رو. مبل

ات: هوییییییییی چته چرا اینجوری میکنی(با داد )

جیمین: تو با اجازه ی کی رفتی اونجا مگه تو صاحب نداری (با داد خیلی شدید)

ات: مگه من سگم که صاحب داشته باشم

جیمین: الان نشونت میدم که صاحب داری یا نه

منو بلند کرد. گذاشت رو شونش و رفت سمت اتاق و منو پرت کرد رو تخت و روم خیمه زد
وبهم گفت تو خوشگل ترین دختری هستی که دیدم

جیمین: دوست دارم ات پارک

ات: منم دوست دارم جیمین پارک

و بعدش............ الله حم صله الله محمد وال محمد وعجل فرجهم.............

امیدوارم خوشتون اومد باشه چون از این به بعد شاید تکپارتی.، دوپارتی یا سه پارتی داخل همین پیج بزارم❤️
دیدگاه ها (۴)

(لطفاحمایت کنید❤)P:4 امروزم یک روز بی مزه ی دیگه هیییییی رفت...

(لطفاً حمایت کنید❤️)نام: سرنوشت لیا p:3دختره: سلام اسمم سون ...

(لطفاً حمایت کنید❤️)نام: سرنوشت لیا p:2واییی مدرسم دیر شدوای...

پست اولمه حمایت کنید ❤️

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط