فیک ستاره من(پارت 31)
فیک ستاره من(پارت 31)
رفتم نشستم مه یوچان امد پیشم
یوچان: چیی شدد
ا. ت: یوچان میشه نزدیکم نشی دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم
یوچان: چی داری میگی ا. ت
اا.ت: همین که شنیدی
یوچان: واقعا که دختره هرزه
رفت
ویو ا. ت
بغضم گرفته بود یعنیی چی این وضعیت اعههههه که همون لحضه جیمین وارد کلاس شد با چشمای خشمگین بهم نگاه کرد بعد امد رو میزم نشست پاهاشو دو طرفم گذاشت از ترس جم شدم که پاهاش نخوره بهم
جیمین: اخه بیبیم ازم ترسیده خب باید بترسه چون. اگه کاری کنه که ددی خوشش نیاد بد میشه براش
ا. ت از ترس هیچی نگفت
جیمینم پاشد رفت سر جاش که یونا تمد کنار ا. ت نشست
یونا؛ اهههه هوا خیلی گرمههه ا. تت... ا. ت کجای
ا. ت؛ اه ببخشید همینجام
یونا؛ چیزی شده
ا. ت: نه
یونا: مطمعنی
ا. ت: ارههه
یونا: باشه
(زنگ تفریح)
ا. ت: یونا بگو حالا اونو
یونا:ت. ت. تهیونگ بهم درخواست داده
ا. ت و جئونگ: چیییی
یونا: قبول کنم
ا. ت: معلوم که اره
جئونگ: چییی نههه قبول نکن
ا. ت دست یونا رو میگیره
ا. ت: یونا ببین تصمیم با خودته اگه دوسش داری قبولش کن اگه نه دوسش نداری ردش کن ببین اگه دوسش نداری قبثل کنی اون چیزی که میخوای نمیشه ولی اگه دوسش داری قبول کنی خیلی خوب میشه دوتا مرغ عشق کنار هم
یونا؛ م. م. من دوسش دارم
ا. ت؛ مبارکهههه
جئونگ: 🤦🏻♀️
ا. ت: حالا برو بهش بگو
یونا بلند شد رفت سمت تهیونگ
یونا: م. م. میشه باهات حرف بزنم
تهیونگ: جونم بگو
یونا: خصوصی
همنجور که میگفت به جیمین و جنگکوک نگاه کرد
تهیونگ دست یونا گرفت برد تو اتاق خالی یونا رو به دیوار چسوبند خپدش نزدیک یونا شد کمرشو گرفت خمار نگاش کرد: جونم (بم و ددی طور)
یونا: اب دهنشو قورت داد: م. م. من دوست دارم.
تهیونگ: یه پوزخند راضی زد و لباشو رو لبای یونا گذاشت و بوسید
ویو جیمین
اوفف اون خره تا یونا میبینه ادم میشه برا ما خره خدا شفاش بده به زودی زود یهو دیدم ا. ت دوید سمتم بغلم کرد
ا. ت: سیلام ددی
جیمین: سلام«سرد»
ا. ت ناراحت شد*
جییمین کمر ا. ت رو گرفت جوری که انگار کمرش داشت میشکست
جیمین:بیب یاد گرفتی مال کیی
ا. ت: با ترس نگاه کرد: ا. ا. اره من برا توعم
جیمین: نشنیدم
اوت: مننن برا توعمم
جیمین: افرین بیبی* گونشو بوسید*
که همون لحضه.............
خماریییییییی
رفتم نشستم مه یوچان امد پیشم
یوچان: چیی شدد
ا. ت: یوچان میشه نزدیکم نشی دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم
یوچان: چی داری میگی ا. ت
اا.ت: همین که شنیدی
یوچان: واقعا که دختره هرزه
رفت
ویو ا. ت
بغضم گرفته بود یعنیی چی این وضعیت اعههههه که همون لحضه جیمین وارد کلاس شد با چشمای خشمگین بهم نگاه کرد بعد امد رو میزم نشست پاهاشو دو طرفم گذاشت از ترس جم شدم که پاهاش نخوره بهم
جیمین: اخه بیبیم ازم ترسیده خب باید بترسه چون. اگه کاری کنه که ددی خوشش نیاد بد میشه براش
ا. ت از ترس هیچی نگفت
جیمینم پاشد رفت سر جاش که یونا تمد کنار ا. ت نشست
یونا؛ اهههه هوا خیلی گرمههه ا. تت... ا. ت کجای
ا. ت؛ اه ببخشید همینجام
یونا؛ چیزی شده
ا. ت: نه
یونا: مطمعنی
ا. ت: ارههه
یونا: باشه
(زنگ تفریح)
ا. ت: یونا بگو حالا اونو
یونا:ت. ت. تهیونگ بهم درخواست داده
ا. ت و جئونگ: چیییی
یونا: قبول کنم
ا. ت: معلوم که اره
جئونگ: چییی نههه قبول نکن
ا. ت دست یونا رو میگیره
ا. ت: یونا ببین تصمیم با خودته اگه دوسش داری قبولش کن اگه نه دوسش نداری ردش کن ببین اگه دوسش نداری قبثل کنی اون چیزی که میخوای نمیشه ولی اگه دوسش داری قبول کنی خیلی خوب میشه دوتا مرغ عشق کنار هم
یونا؛ م. م. من دوسش دارم
ا. ت؛ مبارکهههه
جئونگ: 🤦🏻♀️
ا. ت: حالا برو بهش بگو
یونا بلند شد رفت سمت تهیونگ
یونا: م. م. میشه باهات حرف بزنم
تهیونگ: جونم بگو
یونا: خصوصی
همنجور که میگفت به جیمین و جنگکوک نگاه کرد
تهیونگ دست یونا گرفت برد تو اتاق خالی یونا رو به دیوار چسوبند خپدش نزدیک یونا شد کمرشو گرفت خمار نگاش کرد: جونم (بم و ددی طور)
یونا: اب دهنشو قورت داد: م. م. من دوست دارم.
تهیونگ: یه پوزخند راضی زد و لباشو رو لبای یونا گذاشت و بوسید
ویو جیمین
اوفف اون خره تا یونا میبینه ادم میشه برا ما خره خدا شفاش بده به زودی زود یهو دیدم ا. ت دوید سمتم بغلم کرد
ا. ت: سیلام ددی
جیمین: سلام«سرد»
ا. ت ناراحت شد*
جییمین کمر ا. ت رو گرفت جوری که انگار کمرش داشت میشکست
جیمین:بیب یاد گرفتی مال کیی
ا. ت: با ترس نگاه کرد: ا. ا. اره من برا توعم
جیمین: نشنیدم
اوت: مننن برا توعمم
جیمین: افرین بیبی* گونشو بوسید*
که همون لحضه.............
خماریییییییی
۳.۹k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.