چرا من میخوام ببینمش*بغض*
دکی:گفتم که نمیتونی
+خب چرا
دکی:وقت ملاقات شد میتونی
+پس من میخوابم
*دو ساعت بعد*
چیم:خب هیونگ چرا خودت نمیگی بهش
یونگی:اههه برو بگو دیگه
چیم:الان بهش بگم سکته میکنه......باشه چاره چیه
یونگی:افرین بچه خوب برو بگو
چیم:«رفتم پیش جونگ کوک،تو این یعنی ماه واقعا موهاش سفید شده بود»جونگ کوکی.......حالت خوبه
+*پوزخند صدا دار*خودت بهتر میدونی
چیم:میدونی راستش یچیزی باید بهت بگم
_چیزی شده......نکنه ات......
چیم:عههه خاک تو سرت زبونتو گاز بگیر......ات......خب چجوری بگم ات.....
+بگو دیگه کشتی منو
چیم:زر بزن خودتو راحت کن*به خودش*ات بهوش اومد
+پدر سگا چرا از صبح نگفتین
چیم:مهم اینه که حالش.......عه جونگ کوکی چرا گریه میکنی
+هیونگ چرا زودتر نگفتین.......نمیشه الان ببینمش*گریه خوشحالی*
چیم:اتفاقا میتونی چون الان وقت ملاقاته
+پس من میرم*سرمشو دراورد*
چیم:عهههه بچه نکن
+واقعا مرسی هیونگ*پرید بغل جیمین*
شرط این فیک تا اخرش همونه چون احساس میکنم خیلی داره چرت و پرت میشه
حمایت فراموش نشه توت فرنگی هام🍓☘️
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.