من پدرم قمار بازه و تا الان کلی قمار هارو برده و با اون پ
من پدرم قمار بازه و تا الان کلی قمار هارو برده و با اون پولایی که گرفته منو همین چند روزا میخواد به پادشاه بفروشه.
امروز هم صبح مثل همیشه نشسته بودم تو اتاقم و داشتم دراسامو مینوشتم که یهو بابام اومد تو(بچه ها بابای ا.ت دیگه شوگا نیستا؟😂*
ب. بلند شو
ا.ت. اما....
ب. گفتم بلند شو وسایلتو جمع کن حروم زاده تو خودم نداختمت بیرون
ا.ت. چشم
تو خودم خوار مادرشو بالا اوردم تا دلم خنک شد
لباسامو پوشیدم و وسایلم رو ریختم تو کیفم چون زیاد هم وسایل نداشتم فقط لبتاپ و کتابامو گوشیم و هدفونم لباسامو نمیخواستم چون میدونستم اونجایی که قراره برم حتما لباس داره
رفتم تو ماشین نشستم و بابا ماشین رو روشن کرد
ب. بلاخره دارم از شهرت خلاص میشم
ا.ت. به عنم(زیر لبی)
ب. چی؟
ا.ت. ه..هیچی
...
ب. بلند شو حروم زاده گورتو گم کن از جلو چشمام.
یهو از خواب بلند شدم و کیفم رو گرفتم و پیاده شدم وقتی به عمارت رسیدم پشمام ریخته بود زنگ درشون رو زدم تا اینکه درو باز کردن وقتی وارد حیاط شدم از اول حیاط تا اخر حیاط بادیگارد بود خودم هیچوقت باورم نمیشد که قراره تو خونه پادشاه مین باشم
وقتی رفتم داخل یه عالمه اجوما بودن که همه نگاهم میکردن یه نگاهی به ظاهر خودم کردم هیچ مشکلی نداشتم اهمیتی ندادم و رفتم پیششون
خوشحال بودم که از پیش اون هرزه رفتم
ا.ت. سلام من ا.ت هستم خیلی خوشبختم که شمارو دیدم میشه راهنماییم کنین
اجوما ن. سلام عزیزم کیفتو بده به من من میبرمش تو اتاق
ا.ت. خیلی ممنونم
اجوما ن. خواهش میکنم
و...
امروز هم صبح مثل همیشه نشسته بودم تو اتاقم و داشتم دراسامو مینوشتم که یهو بابام اومد تو(بچه ها بابای ا.ت دیگه شوگا نیستا؟😂*
ب. بلند شو
ا.ت. اما....
ب. گفتم بلند شو وسایلتو جمع کن حروم زاده تو خودم نداختمت بیرون
ا.ت. چشم
تو خودم خوار مادرشو بالا اوردم تا دلم خنک شد
لباسامو پوشیدم و وسایلم رو ریختم تو کیفم چون زیاد هم وسایل نداشتم فقط لبتاپ و کتابامو گوشیم و هدفونم لباسامو نمیخواستم چون میدونستم اونجایی که قراره برم حتما لباس داره
رفتم تو ماشین نشستم و بابا ماشین رو روشن کرد
ب. بلاخره دارم از شهرت خلاص میشم
ا.ت. به عنم(زیر لبی)
ب. چی؟
ا.ت. ه..هیچی
...
ب. بلند شو حروم زاده گورتو گم کن از جلو چشمام.
یهو از خواب بلند شدم و کیفم رو گرفتم و پیاده شدم وقتی به عمارت رسیدم پشمام ریخته بود زنگ درشون رو زدم تا اینکه درو باز کردن وقتی وارد حیاط شدم از اول حیاط تا اخر حیاط بادیگارد بود خودم هیچوقت باورم نمیشد که قراره تو خونه پادشاه مین باشم
وقتی رفتم داخل یه عالمه اجوما بودن که همه نگاهم میکردن یه نگاهی به ظاهر خودم کردم هیچ مشکلی نداشتم اهمیتی ندادم و رفتم پیششون
خوشحال بودم که از پیش اون هرزه رفتم
ا.ت. سلام من ا.ت هستم خیلی خوشبختم که شمارو دیدم میشه راهنماییم کنین
اجوما ن. سلام عزیزم کیفتو بده به من من میبرمش تو اتاق
ا.ت. خیلی ممنونم
اجوما ن. خواهش میکنم
و...
۳.۲k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.