کیفم رو دادم به اجوما و با بقیه اجوما ها اشنا شدم فقط این
کیفم رو دادم به اجوما و با بقیه اجوما ها اشنا شدم فقط این وسط دو سه نفری بودن که باهام دشمنی داشتن
و اونم نمیدونستم برای چی
ا.ت. اجوما نایون
اجوما ن. ا.ت منو اجوما صدا نکن میتونیم خیلی باهم صمیمی باشیم
ا.ت. خب باشه نایون
ن. هوم؟
ا.ت. میگم ارباب کی بر میگرده
ن. معلوم نیست شاید اصلا نیاد
ا.ت. مگه میشه؟
ن. اره هروقت دلش بخواد بر میگرده هروقت دلش بخواد نمیاد
اجوما ج.(این همون اجومایی هست که با ا.ت دشمنه) شماها خجالت نمیکشین؟ پشت سر ارباب اینطوری صحبت میکنین وای به حالتون فقط من یکبار دیگه بشنوم خودتون میدونین
ا.ت. چشم خانوم(سر به پایین)
ن. چشم
اجوما ج. برین سر کاراتون
ن. چشم، ا.ت بیا بریم
ا.ت. باشه
......پرش زمانی به ساعت ۱ شب
هنوز تو شوک بودم که چرا ساعت ۱ شب اینا نمیخوابن منم کارام تموم شد و رو مبل نشستم انقدر که خوابم میومد چشمام داشت سنگین میشد
ا.ت. ن...نایون
ن. هوم
ا.ت. خوابم میاد(خوابالود*
ن. یاا تازه ساعت ۱ شبه!
ا.ت. خب دیر نیست؟
ن. وات چی میگی ما ساعت ۳ میخوابیم
ا.ت. چیییییییی؟
ن. ببین دیگه باید عادت کنی تازه قانون های دیگه ای داره که تو هنوز خبر نداری ارباب بهمون گفته خودش بهت میگه
ا.ت. اوففف من فردا مدرسه دارم هنوز دانشگاه میرم
ن. منم دانشگاه داشتم ولی از وقتی که اینجا اومدم دیگه بدون اجازه ی ارباب اب هم نمیتونم بخورم
ا.ت. چییی این چه اربابیه شما دارین نا سلامتی پادشاه هستشا؟ به خاطر این نمیشه که دانشگام رو بی افتم
ن. خب الان خفه شو بعدا راجبش صحبت میکنیم باز جیا میاد میشنوه بدبخت میشیم
ا.ت. راست میگی
یهو صدای در اومد منو نایون و بقیه اجوما ها سریع پیش هم جمع شدیم و من رفتم درو باز کردم که..
و....
و اونم نمیدونستم برای چی
ا.ت. اجوما نایون
اجوما ن. ا.ت منو اجوما صدا نکن میتونیم خیلی باهم صمیمی باشیم
ا.ت. خب باشه نایون
ن. هوم؟
ا.ت. میگم ارباب کی بر میگرده
ن. معلوم نیست شاید اصلا نیاد
ا.ت. مگه میشه؟
ن. اره هروقت دلش بخواد بر میگرده هروقت دلش بخواد نمیاد
اجوما ج.(این همون اجومایی هست که با ا.ت دشمنه) شماها خجالت نمیکشین؟ پشت سر ارباب اینطوری صحبت میکنین وای به حالتون فقط من یکبار دیگه بشنوم خودتون میدونین
ا.ت. چشم خانوم(سر به پایین)
ن. چشم
اجوما ج. برین سر کاراتون
ن. چشم، ا.ت بیا بریم
ا.ت. باشه
......پرش زمانی به ساعت ۱ شب
هنوز تو شوک بودم که چرا ساعت ۱ شب اینا نمیخوابن منم کارام تموم شد و رو مبل نشستم انقدر که خوابم میومد چشمام داشت سنگین میشد
ا.ت. ن...نایون
ن. هوم
ا.ت. خوابم میاد(خوابالود*
ن. یاا تازه ساعت ۱ شبه!
ا.ت. خب دیر نیست؟
ن. وات چی میگی ما ساعت ۳ میخوابیم
ا.ت. چیییییییی؟
ن. ببین دیگه باید عادت کنی تازه قانون های دیگه ای داره که تو هنوز خبر نداری ارباب بهمون گفته خودش بهت میگه
ا.ت. اوففف من فردا مدرسه دارم هنوز دانشگاه میرم
ن. منم دانشگاه داشتم ولی از وقتی که اینجا اومدم دیگه بدون اجازه ی ارباب اب هم نمیتونم بخورم
ا.ت. چییی این چه اربابیه شما دارین نا سلامتی پادشاه هستشا؟ به خاطر این نمیشه که دانشگام رو بی افتم
ن. خب الان خفه شو بعدا راجبش صحبت میکنیم باز جیا میاد میشنوه بدبخت میشیم
ا.ت. راست میگی
یهو صدای در اومد منو نایون و بقیه اجوما ها سریع پیش هم جمع شدیم و من رفتم درو باز کردم که..
و....
۳.۵k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.