و تو هیچ نمیدانی در این شهر شلوغ

و تو هیچ نمیدانی در این شهر شلوغ،
هزار بار جانم به لبم رسید
وقتی غریبه‌های هم نامت را صدا میکردند
و هیچکدامشان نه تو بودی و نه حتی شبیهت،
عزیزجانم،
دل، شلوغی شهر نمیداند چیست
میگردد و میگردد و بهانه ای برای تنگ شدن پیدا میکند

- شکیبا سیاسرانی
دیدگاه ها (۱)

❤ ❤

من باشم و تـو هوای پاییـز 🍂 ☔ ️و عشقی که پایان ندارد ...✨ 💍

بگذار تمامِ جهان #تُ را بخواهند !من به جاذبه ی عشقِ خودم شک...

از چند برابرِ چند برابرها چند برابرتر میخواهمَت ...🌸 🍃

سناریو فیلیکس

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

⁵⁵ا/ت: چی میخوای؟ کوک: اومدم یونجو رو ببینم ا/ت: اینجارو از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط