سناریو فیلیکس

اون شب تصمیم گرفته بودی به هیچ چیز فکر نکنی . نه به کار،نه استرس،نه خستگی.
فقط تو، دوستات، و یه میز شلوغ توی رستوران.اولین لیوان آبجو که رفت پایین فهمیدی این یکی نوشیدنی مورد علاقه‌ت نیست…ولی خبوقتی تو لج می‌کنی؟هیچی جلو‌دارت نیست.
لیوان دوم… و بعد رسید به هفتم
از یه جایی به بعد فقط می‌خندیدی.
اونقدر که صورتت درد گرفته بود.
صداها قاطی می‌شدن، زمان تند و کند می‌شد، و تو وسط اون شلوغی داشتی سعی می‌کردی هوشیارانه ولی ...
تا اینکه گوشی‌ت زنگ خورد.
اسم که ظاهر شد…
حتی مستی هم باعث نشد قلبت یه ضربه اضافه نزنه
Felix 🧡
_هلـــــووووی فرشته‌ی گوگولی مننننن.
همین جمله خودش خیط‌ترین چیز دنیا بود.
فلیکس از اون طرف خط، با لحن نرم اما نگران:
+هی… کجایی؟ چرا جواب نمی‌دی؟
_با بچه‌هاااام… داریم شادی می‌کنیم… تو چی؟ دلت برام تنگ شده؟
فلیکس لحظه‌ای مکث کرد.
صدای نفسش معلوم بود سنگین شده از نگرانی:
+حالت… خوب نیست، آره؟
_نه نه شایدم اره اوه من خوبمممم فلیکس. تو فقط اون صدای کیوتت رو در بیار بخندمممم
+چیزی زدی ؟
_آره. نون بربری
فلیکس خندش گرفت فهمید که مست کردی
+عشقم … لوکیشن رو بفرست
_چراااا؟ همه‌ش می‌خوای منو کنترل کنی
فلیکس به وضوح نفسش رو داد بیرون:
+ازت می‌خوام چون نگرانت شدم. لوکیشن. همین الان، عزیزم.
قبل از اینکه جواب بدی… قطع کرد اما لوکیشن رو فرستادی.
بعد گوشی رو پرت کردی کنار و ادامه دادی به خندیدن با بچه‌ها.
ده دقیقه بعد
فیلیکس وارد رستوران شد تورو دید که روی مبل لش کردی و معلوم نیست چته صدات کرد .
تو با شنیدن صداش یهو ذوق کردی اونقدری که خودت هم نفهمیدی چرا.
کیفت رو نیم‌بند انداختی روی شونه‌ت و یواش یواش لَنگ‌لَنگان رفتی دم در.
همین که بیرون رسیدی و فلیکس رو دیدی…
بدون هیچ مقدمه ای، پریدی بغلش انگار رفتی تو امن‌ترین جای دنیا.
فلیکس لبخند کوچیکی زد و موهات رو از صورتت کنار زد
+وای… ا.ت، چقدر صورتت داغه.
دستت رو گرفت ، محکم.یه‌جوری که حتی مست هم بودی می‌فهمیدی چقدر مراقبته.سوار ماشین شدی وفلیکس فقط نگاهت کرد.یه نگاه طولانی، از اون نگاه‌هایی که فقط اون بلده.
تا میخواست چیزی بگه… چشمات بسته شد.سرت افتاد روی شونه‌ش .

تو نفهمیدی با این مست کردنت و تا صبح نماز شب خوندنتون ...
فقط صبح وقتی بیدار شدی
اولین چیزی که دیدی…
بازوی فلیکس بود که زیر سرت بود
و چشماش که نیمه‌باز داشت نگاهت می‌کرد
+صبح بخیر… دیشب خیلی ناز شده بودی.
و تو تازه فهمیدی دیشب
چی گفتی
چی خندیدی
و چطوری بغلش خواب رفتی
و چیکارا کردین 🗿


#جونگین #لینو #استری_کیدز #فیلیکس #چان
دیدگاه ها (۳)

سناریو سونگمین

سناریو استری کیدز

سناریو استری کیدز

سناریو چان

تکپارتی فلیکس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط