آغوشت خیالم را آسوده میند

.
آغوشت خیالم را آسوده می‌ڪند.
چسبیده‌ام
به ساحلے آرام...!
نه صداے موج دریا مرا شاد می‌ڪند،
نه صداے مرغان این حوالی،
منتظرم تو مرا صدا بزنی...!

گرماے تنت خستگے را از تنم آب می‌ڪند.
و خوابم میبرد...
خوب می‌دانم،
صبح ڪه چشم‌هایم باز شوند، خواهم پرسید:
ڪجاے این جهان خوابیده‌ام؟
چرا در یادم
هیچ حادثه‌اے مرا لمس نمی‌ڪند؟

ڪلافه‌ام!
مرا صدا بزن...
تا خاطرم بازگردد،
تمام آن شب‌ها
ڪه تو را بوسیده‌ام...

.
دیدگاه ها (۱)

مـن بـی تـویک واژه‌ی ساده بیش نیستماما کنارت، همچونیک کتاب ع...

عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یک کافه شلوغ می‌مونه...

.وقتے هوس آغوشت به جانم مے افتدنفس هایم به شمارش و و تپش قلب...

به تو انديشيدن...سڪوتم را بدل به دوست داشتنے تـرین،،،طولانی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط