چرا این عذاب تموم نمیشه...
چرا این عذاب تموم نمیشه...
Part 4
چیزی نگفتم راعه هم چیزی نگفت رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت خونه ی شیاعو
چند مین بعد
رسیدیم دکمه آسانسور رو فشار داد رفتیم داخل بعد چند دقیقه رسیدیم .
شیاعو کلیدو انداخت و رفتیم داخل.
شیاعو: اون اتاق تو عه
آرای: باشه(سرد)
رفتم داخل اتاق وسایلامو چیدم.
چند ساعت بعد
بالاخره تموم شد. خودمو پرت کردم رو تخت و سیاهی متلق.....
فردا صبح
بیدار شدم رفتم دستشویی بعد رفتم تو آشپزخونه یه چی درست کردم و خوردم . بعد خوردن نشستم رو کاناپه و گوشیمو روشن کردم . داشتم داخلش می چرخیدم که یهو لبم خون اومد . تقصیر خودمه نباید اینقدر پوستشو بکنم
شیاعو: ها!...چیشده؟
آرای: هیچی لبم داره خون میاد (سرد)
بعد رفتم یه دستمال برداشتم و گذاشتم روش تا خونش بند بیاد.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اتفاق خاصی نیفتاده نویسنده کرم داره 😂🖐️😅
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.شب 🌜✨
داشتم فیلم میدیدم که یکی در خونه رو زد . فکر کنم شیاعو عه آخه گفت میره بار
Part 4
چیزی نگفتم راعه هم چیزی نگفت رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت خونه ی شیاعو
چند مین بعد
رسیدیم دکمه آسانسور رو فشار داد رفتیم داخل بعد چند دقیقه رسیدیم .
شیاعو کلیدو انداخت و رفتیم داخل.
شیاعو: اون اتاق تو عه
آرای: باشه(سرد)
رفتم داخل اتاق وسایلامو چیدم.
چند ساعت بعد
بالاخره تموم شد. خودمو پرت کردم رو تخت و سیاهی متلق.....
فردا صبح
بیدار شدم رفتم دستشویی بعد رفتم تو آشپزخونه یه چی درست کردم و خوردم . بعد خوردن نشستم رو کاناپه و گوشیمو روشن کردم . داشتم داخلش می چرخیدم که یهو لبم خون اومد . تقصیر خودمه نباید اینقدر پوستشو بکنم
شیاعو: ها!...چیشده؟
آرای: هیچی لبم داره خون میاد (سرد)
بعد رفتم یه دستمال برداشتم و گذاشتم روش تا خونش بند بیاد.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اتفاق خاصی نیفتاده نویسنده کرم داره 😂🖐️😅
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.شب 🌜✨
داشتم فیلم میدیدم که یکی در خونه رو زد . فکر کنم شیاعو عه آخه گفت میره بار
۴.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.