بمان بر یاد من ، ای یارِ دیرین
بمان بر یاد من ، ای یارِ دیرین
که تا نوشم شراب تلخ و شیرین
بجویم در دو چشمان سیاهت
گلستان و بهار و طوقِ زرّین
زنم بوسه به روی گونه هایت
دهم دل بر تو ای عاری زِهر کین
طلوع دیگرت در بر ببینم
اگرچه پیرم و افتاده از زین
نباشد جز تو و مهرَت بجانم
زِدل خواهم تو باشی سروِ بالین
که تا نوشم شراب تلخ و شیرین
بجویم در دو چشمان سیاهت
گلستان و بهار و طوقِ زرّین
زنم بوسه به روی گونه هایت
دهم دل بر تو ای عاری زِهر کین
طلوع دیگرت در بر ببینم
اگرچه پیرم و افتاده از زین
نباشد جز تو و مهرَت بجانم
زِدل خواهم تو باشی سروِ بالین
۳.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.