Bad and good life
#Bad_and_good_life
part ②④
~یونا نمیدونست داره چیکار میکنه همش دور خودش میچرخید کاملا گیج شده بود حس میکرد یه چیز قلبشو مشت کرده
"فلش بک موقعی ک تهیونگ اومد"
از دید تهیونگ
√بلخره تونستم اون معامله چند میلیاردی رو با...(یه اسمی خودتون بزارین) ببندم
√بعداز تموم شدن کارای شرکتم راه افتادم سمت خونه
√وقتی رسیدم خونه برقا خاموش بود یه دلهره بدی گرفته بود چند بار یونا صدا کردم جوابی نیومد ک رفتم تو اتاقش دیدم رو تختش نشست.
√عاا بیبی اینجایی چرا جواب مو نمیدادی
[تهیونگ داشت میرفت سمت یونا]
~سمت من نیا
√چی
~کری مگه میگم سمت من نیااااا
√چی داری میگی چت شده؟؟(تعجب کرده بود)
~...
√با توعم میگم چیشدهههه؟؟؟
~فقط برو تهیونگ فقط برو نیمخوام ببینمت
√دارم بهت میگم چیشد بگو بینم چته؟
~مگه بهم قول نداده بودی هیچ از هم مخفی نکنیم
√من چیزی ازت مخفی نکردم که
~چجوری تو چشای من نگاه میکنی بهم دروغ میگی(با داد)
√یونا داد نزن من بهت هیچ دروغ نگفت درست حرف تو بزن (عصبانیت)
~چرا بهم نگفتی یه مافیا هستی هاااا؟؟؟ چرا مخفی کردییی(عربده)
√چچ... چییی
~چیه؟ چرا خشک زده
~مگه نگفتی چیز و رو ازم مخفی نمیکنی (عربده)
√کی بهت گفته
~من نمیخوام با یه ادم کش زندگی کنم[بنده: خاک توسرت کنم ادم کش هم باش سادیسمی هم باش باهاش زندگی میکردم خاککک]
√دارم میگم کی بهت گفتهه(عصبانی و بلند)
~اونش به تو ربط نداره
√یونا مثل ادم بگو کی بهت گفته
~ها میخوای بگم بری بکشیش دیگ نه؟؟ واس تو ک کشتن کاری نداره
√یونا تمومش کن
√نکنم چی میشه؟؟ میخوای بکشیم؟ شکنجم بدی؟ چیییی؟؟؟ هااا چییی؟؟؟
ادامه دارد...
part ②④
~یونا نمیدونست داره چیکار میکنه همش دور خودش میچرخید کاملا گیج شده بود حس میکرد یه چیز قلبشو مشت کرده
"فلش بک موقعی ک تهیونگ اومد"
از دید تهیونگ
√بلخره تونستم اون معامله چند میلیاردی رو با...(یه اسمی خودتون بزارین) ببندم
√بعداز تموم شدن کارای شرکتم راه افتادم سمت خونه
√وقتی رسیدم خونه برقا خاموش بود یه دلهره بدی گرفته بود چند بار یونا صدا کردم جوابی نیومد ک رفتم تو اتاقش دیدم رو تختش نشست.
√عاا بیبی اینجایی چرا جواب مو نمیدادی
[تهیونگ داشت میرفت سمت یونا]
~سمت من نیا
√چی
~کری مگه میگم سمت من نیااااا
√چی داری میگی چت شده؟؟(تعجب کرده بود)
~...
√با توعم میگم چیشدهههه؟؟؟
~فقط برو تهیونگ فقط برو نیمخوام ببینمت
√دارم بهت میگم چیشد بگو بینم چته؟
~مگه بهم قول نداده بودی هیچ از هم مخفی نکنیم
√من چیزی ازت مخفی نکردم که
~چجوری تو چشای من نگاه میکنی بهم دروغ میگی(با داد)
√یونا داد نزن من بهت هیچ دروغ نگفت درست حرف تو بزن (عصبانیت)
~چرا بهم نگفتی یه مافیا هستی هاااا؟؟؟ چرا مخفی کردییی(عربده)
√چچ... چییی
~چیه؟ چرا خشک زده
~مگه نگفتی چیز و رو ازم مخفی نمیکنی (عربده)
√کی بهت گفته
~من نمیخوام با یه ادم کش زندگی کنم[بنده: خاک توسرت کنم ادم کش هم باش سادیسمی هم باش باهاش زندگی میکردم خاککک]
√دارم میگم کی بهت گفتهه(عصبانی و بلند)
~اونش به تو ربط نداره
√یونا مثل ادم بگو کی بهت گفته
~ها میخوای بگم بری بکشیش دیگ نه؟؟ واس تو ک کشتن کاری نداره
√یونا تمومش کن
√نکنم چی میشه؟؟ میخوای بکشیم؟ شکنجم بدی؟ چیییی؟؟؟ هااا چییی؟؟؟
ادامه دارد...
۷.۴k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.