غم آشنای من شد و من آشنای تو
غم آشنای من شد و من آشنای تو
بالا گرفت کار دل مبتلای تو
.
گفتی که: خوب می شکنم سهل و ساده است
دل را گذاشتم به کناری برای تو
.
گفتی که: مرگ قیمت وصل است جان ببخش
بخشیدمش به قطره ای از خون بهای تو
.
ابری شدم... هوای من آرام شد - ببار-
باران شدم که دیده شوم در صدای تو
.
دیدم میان طالب و مطلوب هیچ نیست
من نیست این تویی که نشسته به جای تو
.
دریا منم که با نفس ماه زنده ام
در جذر و مد یک نظر از چشم های تو
.
وقتی برای دیدن تو گریه می کنم
می ریزم آسمان و زمین را به پای تو
.
تا باد موج می زنی و موج می زنم
این است ماجرای من و ماجرای تو
#مهدی_مظاهری
بالا گرفت کار دل مبتلای تو
.
گفتی که: خوب می شکنم سهل و ساده است
دل را گذاشتم به کناری برای تو
.
گفتی که: مرگ قیمت وصل است جان ببخش
بخشیدمش به قطره ای از خون بهای تو
.
ابری شدم... هوای من آرام شد - ببار-
باران شدم که دیده شوم در صدای تو
.
دیدم میان طالب و مطلوب هیچ نیست
من نیست این تویی که نشسته به جای تو
.
دریا منم که با نفس ماه زنده ام
در جذر و مد یک نظر از چشم های تو
.
وقتی برای دیدن تو گریه می کنم
می ریزم آسمان و زمین را به پای تو
.
تا باد موج می زنی و موج می زنم
این است ماجرای من و ماجرای تو
#مهدی_مظاهری
۲.۱k
۲۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.