عشق دوران بچگی من 🌚
عشق دوران بچگی من 🌚
پارت ۱
میدونین هیچ وقت نمیتونی بفهمی
تو ایندت چه چیزی رخ میده شاید بتونی پیش بینی شون کنی ولی بعضیا غیر قابل پیش بینی ان
درست عینه انسان ها بعضی هاشون شخصیت اشکاری دارن ولی بعضیا شخصتی پنهان دارن
ایا از این مشکلی که قراره تو اینده بیوفته جون سالم به در میبریم ؟؟؟
ات ویو :
هوففف دوباره یه روز کسل کننده ی دیگه همش باید برم تو اون مدرسه ی کوفتی ولی چه بهتر کراشمو میبینم و دوستای خنگولمو بگذریم میخوام راجب خودم بگم یه دختر خیلیییی زیبا ( اره خیلی ) خب بسه دیگه لباس فرممو پوشیدم موهامم باز گذاشتم سمت مدرسه حرکت کردم هدفونمو برداشتم گذاشتم رو گدشم اهنگ مورد علاقمو پلی کردم با این اهنگ حس خاصی پیدا میکنم که وقتی به خودم اومدم که خورده بودم به یه پسره ....
تهیونگ ویو :
از دیشب خیلی به ات فکر کردم اصلا نخوابیدم این دختر یه چیز خیلی خاصی داره چشماش . اخلاقش نمیدونم خیلی خاصه هوم ولی سوجون میگه ات رو دوست داره و من بخاطره اون هرکاری میکنم میزارم که به عشقش برسه از تختم پاشدم به سمت کمدم حرکت کردم لباس فرمو برداشتم پوشیدم
چند مین بعد :
از در مغازه اومدم بیرون که با یه دختر روبه رو شدم کلش خورد وسط سینم سرشو اورد بالا اون ات بود برای همین لبخند رو لبم نمایان شد
ته : اوم سلام چطوری
ات : عا سلام تهیونگی خوبی ؟؟؟
ته : عا اره بریم الان دیرمون میشه
فلش بک به مدرسه :
ات ویو :
تو راه با ته خیلی حرف زدیم و خندیدیم که رسیدیم مدرسه که با چهره جذاب سوجون مواجه شدم که حس کردم قلبم وایساد ( هه کراشش سوجونه )
شرط : ۲۱ ❤
پارت ۱
میدونین هیچ وقت نمیتونی بفهمی
تو ایندت چه چیزی رخ میده شاید بتونی پیش بینی شون کنی ولی بعضیا غیر قابل پیش بینی ان
درست عینه انسان ها بعضی هاشون شخصیت اشکاری دارن ولی بعضیا شخصتی پنهان دارن
ایا از این مشکلی که قراره تو اینده بیوفته جون سالم به در میبریم ؟؟؟
ات ویو :
هوففف دوباره یه روز کسل کننده ی دیگه همش باید برم تو اون مدرسه ی کوفتی ولی چه بهتر کراشمو میبینم و دوستای خنگولمو بگذریم میخوام راجب خودم بگم یه دختر خیلیییی زیبا ( اره خیلی ) خب بسه دیگه لباس فرممو پوشیدم موهامم باز گذاشتم سمت مدرسه حرکت کردم هدفونمو برداشتم گذاشتم رو گدشم اهنگ مورد علاقمو پلی کردم با این اهنگ حس خاصی پیدا میکنم که وقتی به خودم اومدم که خورده بودم به یه پسره ....
تهیونگ ویو :
از دیشب خیلی به ات فکر کردم اصلا نخوابیدم این دختر یه چیز خیلی خاصی داره چشماش . اخلاقش نمیدونم خیلی خاصه هوم ولی سوجون میگه ات رو دوست داره و من بخاطره اون هرکاری میکنم میزارم که به عشقش برسه از تختم پاشدم به سمت کمدم حرکت کردم لباس فرمو برداشتم پوشیدم
چند مین بعد :
از در مغازه اومدم بیرون که با یه دختر روبه رو شدم کلش خورد وسط سینم سرشو اورد بالا اون ات بود برای همین لبخند رو لبم نمایان شد
ته : اوم سلام چطوری
ات : عا سلام تهیونگی خوبی ؟؟؟
ته : عا اره بریم الان دیرمون میشه
فلش بک به مدرسه :
ات ویو :
تو راه با ته خیلی حرف زدیم و خندیدیم که رسیدیم مدرسه که با چهره جذاب سوجون مواجه شدم که حس کردم قلبم وایساد ( هه کراشش سوجونه )
شرط : ۲۱ ❤
۹.۷k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.