تب
تب؟
ویو هانول:
داداشم خیلی روی دیر اومدن حساسه بهم گفته بود اصلا نباید دیر کنم اما من حواسم نبود و دیر کردم داداشم خیلی از دستم عصبی شد و الانم باهام قهره نمیدونم چیکار کنم منو ببخشه نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم خیلی حالم بد بود مطمعن بودم قراره تب کنم اما مهم نیست سرمو گذاشتم رو زانوم و شروع کردم به گریه کردن تقریبا پنج ساعت بکوب گریه کردم دیگه نفسم در نمیومد آروم آروم چشمام سیاهی رفت و خوابم برد
ویو جیهوپ:
امروز هانول دیر اومد منم از دستش عصبی شدم و بهش گفتم باهاش قهرم من میدونم اون تقصیر خودش نبود و حواسش نبود اما اگه اینطوری نمیگفتم از این به بعد حواسشو جمع نمیکرد اما اگه دوباره مثل سری قبل گریه کنه چی اگه مریض بشه چی وای عجب غلطی کردما نه بابا در اون حدم بهش بد نگفتم ولی به بهونه ی شارژر برم یه سری بهش بزنم اره ایده ی خوبیه رفتم در اتاقش و در زدم
-(در میزنه) هانول هانول .چرا باز نمیکنه. هانول منم درو باز کن شارژم مونده تو اتاقت باز کن (محکم تر می کوبه ) چرا جواب نمیدی هانول دارم میام تو (درو باز کرد و رفت )
-این چرا خوابیده هه چه بیخیال الکی نگران بودم به چپشم نیست ولی چرا رنگش پریده نکنه ولی نه دوباره نه (میره و تکونش میده وقتی میبینه بیدار نمیشه دستشو میزاره رو پیشونیش و میبینن تب کرده) ای وای بدبخت شدم هانول داداشی بیدار شو هانول(محکم تکونش میده )
&چی شده(صدای بغض آلود و گرفته )
-قربونت برم من تو بازم گریه کردی آخه مگه بهم قول ندادی دیگه اینطوری گریه نکنی
&آخه من شمارو خیلی عصبی کردم(بغض)
-فدای سرت تقصیر تو نبوده من میدونستم که عمدی دیر نکردی فقط اینطوری بهت گفتم که دیگه از دفعه ی بعد حواستو جمع کنی که کاش نمیکردم
&یعنی از دستم ناراحت نیستین
-نه خوشگلم الآنم بلند شو برو یه دوش آب سرد بگیر حالت بهتر بشه
&بعدا میرم الان سرم درد میکنه
-عزیزم بحث نکن برو بعدش بیا بهت قرص بدم
&چشم(بلند شد و رفت حموم)
ویو هانول:
داداشم خیلی روی دیر اومدن حساسه بهم گفته بود اصلا نباید دیر کنم اما من حواسم نبود و دیر کردم داداشم خیلی از دستم عصبی شد و الانم باهام قهره نمیدونم چیکار کنم منو ببخشه نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم خیلی حالم بد بود مطمعن بودم قراره تب کنم اما مهم نیست سرمو گذاشتم رو زانوم و شروع کردم به گریه کردن تقریبا پنج ساعت بکوب گریه کردم دیگه نفسم در نمیومد آروم آروم چشمام سیاهی رفت و خوابم برد
ویو جیهوپ:
امروز هانول دیر اومد منم از دستش عصبی شدم و بهش گفتم باهاش قهرم من میدونم اون تقصیر خودش نبود و حواسش نبود اما اگه اینطوری نمیگفتم از این به بعد حواسشو جمع نمیکرد اما اگه دوباره مثل سری قبل گریه کنه چی اگه مریض بشه چی وای عجب غلطی کردما نه بابا در اون حدم بهش بد نگفتم ولی به بهونه ی شارژر برم یه سری بهش بزنم اره ایده ی خوبیه رفتم در اتاقش و در زدم
-(در میزنه) هانول هانول .چرا باز نمیکنه. هانول منم درو باز کن شارژم مونده تو اتاقت باز کن (محکم تر می کوبه ) چرا جواب نمیدی هانول دارم میام تو (درو باز کرد و رفت )
-این چرا خوابیده هه چه بیخیال الکی نگران بودم به چپشم نیست ولی چرا رنگش پریده نکنه ولی نه دوباره نه (میره و تکونش میده وقتی میبینه بیدار نمیشه دستشو میزاره رو پیشونیش و میبینن تب کرده) ای وای بدبخت شدم هانول داداشی بیدار شو هانول(محکم تکونش میده )
&چی شده(صدای بغض آلود و گرفته )
-قربونت برم من تو بازم گریه کردی آخه مگه بهم قول ندادی دیگه اینطوری گریه نکنی
&آخه من شمارو خیلی عصبی کردم(بغض)
-فدای سرت تقصیر تو نبوده من میدونستم که عمدی دیر نکردی فقط اینطوری بهت گفتم که دیگه از دفعه ی بعد حواستو جمع کنی که کاش نمیکردم
&یعنی از دستم ناراحت نیستین
-نه خوشگلم الآنم بلند شو برو یه دوش آب سرد بگیر حالت بهتر بشه
&بعدا میرم الان سرم درد میکنه
-عزیزم بحث نکن برو بعدش بیا بهت قرص بدم
&چشم(بلند شد و رفت حموم)
- ۱۲.۳k
- ۲۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط