پارت۳

#پارت۳
×پوزخندی زدم که معلم گفت نمیخاین خودتون رو معرفی کنید
÷سلام همکلاسی های جدیدم من لی میا هستم و امید وارم که سال اخر خوبی داشته باشم
_منم کیم یوری هستم
یهو بچه ها شروع کردن به پچ پچ کردن که اون پسری که نشسته بود کنارم گفت
+خفه شید فک میکنید میتونم با این صروصدا بخابم که حتی خود معلمم ساکت شد
فلش بک بع زنگ
_بلخره زنگ خورد رفتم پیش میا که دیدم داره به دوستای جدیدش شماره میگیره
÷اسمت جیانه وایی تو چقدر خوشتیپی
ویو تهیونگ
به محظ اینکه گفت تو چقدر خوشتیپی اعصبانی شدم
×همگی خفه شید و گمشید بیرون از کلاس
همه از کلاس رفتن بیرون
_میا خانوم میبینم خوب با پسرا میپری ها
÷چیه حسودیت شد
_حسودی برو بابا
+شما دوتا نمیخاین برین بیرون
÷ببخشید ما حتی شمارو هم نمیشناسیم به حرفت گوش کنیم که تهیونگ گفت
×من کیم تهیونگم اونم جعون جونگکوکه حالا هم برین بیرون
_چه عجب گفتین کی هسین
÷وایی دارم میمیرم
_میا حالت خوبه
÷دارم از سر درد میمیرم
_بشین همین جا من برم واست یچیزی بخرم
بعد رفتن یوری تهیونگ............
هاهاها بمونید
نترسین فردا دوباره میزارم