وقتی عاشق قاتلت میشی
وقتی عاشق قاتلت میشی
میبینم حمایت نمیکنید!
ا.ت ویو
داشت بهم خوش میگذشت که یهو الی با اون لب خنده رو موخ
تمسخر امیزه همیشگی که از خودشم رو موخ تر بود اومد سمتم
منم یه نیش خند زدمو نگاش کردم اومد نزدیک و گفت:
الی:هع چه عجب...
ا.ت: مش رجب تفر نرو زرتو بزن
(نکته:ا.ت میپره وست حرف الی و نمیزار حرفشو تموم کنه)
الی:باشع حالا چرا عصبی میشی دختر در شعن تو نیست(نمیدونم درست یانه)
ا.ت:هع به تو ربتی ندارع چی در شعنه من چی نیست
الی: خب خب خب زبون در اوردی باید
دوباره کوتاش کنم که ادم شی وایسا
ا.ت:اناناااااس(بالحنی که مسخره)
ااینو گفتمو رفتم ولی اتش گرفتن الی
رو حتا صداشم میشنیدم😂
رفتم سمت میزی که ارسام اینا اونجا بودن
چون بهم پیام داد و گفت که برم پیشه شون
پیشه میزی بود که پدر مادرش بودن منم
خودمو مرتب کردم رفتم سمتشون اول رفتم پیش
ارسام وزدم بهش که گفت:
ارسام:خب مامان بابا و بقیه این دوست منه ا.ت
ا.ت:سلام(بالبخند)
م.آ:سلان عزیزم خوش اومدی
ب.آ:علیک سلام دختر گلم(این یارو نمیخواست تا دوروز پیش ا.تو بکشه؟)
یونا:پس کسی کع دل داداش منو برده توی!(لبخند مرموز)
ارسام:یاااا یونا بس کن داری خجالتش میدی(جدی و با اندکی داد)
ا.ت:ارسام چیزی نگفت که تفلی گناه داره سرش داد نکش(دره گوش ارسام اروم میگه)
ارسام :باشه باشه ببخشید منو ا.ت دیگه داریم میریم(میزنه به ا.ت)
ا.ت:اره دیگه با اجاز ما میریم(داره عصبانیت به الی نگا میکنه)
م.آ:باشه برین دخترم میدونم بیشتر بمونی خون الی گردن خودشه
ا.ت:اره واقعا خونش موباهع( نمیدونم درست یانه)
م.ا:منم زیاد ازش خوشم نمیاد(اروم)
ا.ت:خوش حالم تنها نیستم🤝🏻
م.ا:بخاطر بابای ارسام دعوتش کردم
چون دختر عموشه(دختر عمو ی ارسام)
ا.ت:اوه داره جالب میشه خیلی دوست دارم
بیشتر اشناشیم مامان
م.ا:اره منم بیا این **********۰۹شماره م زنگ بزن بهم
سیوم کن باهم بریم بیرون
ا.ت: اوکی حتما مامان جون پس دیگه بای
م.ا: بای عزیزم
ا.ت:خب ارسام بریم دیگع
ارسام بریم بریم
ا.ت و ارسام:پس مادیگه میریم فعلا🖐🏻
خب ببینن زیاد گذاشتم پس فعلا
میبینم حمایت نمیکنید!
ا.ت ویو
داشت بهم خوش میگذشت که یهو الی با اون لب خنده رو موخ
تمسخر امیزه همیشگی که از خودشم رو موخ تر بود اومد سمتم
منم یه نیش خند زدمو نگاش کردم اومد نزدیک و گفت:
الی:هع چه عجب...
ا.ت: مش رجب تفر نرو زرتو بزن
(نکته:ا.ت میپره وست حرف الی و نمیزار حرفشو تموم کنه)
الی:باشع حالا چرا عصبی میشی دختر در شعن تو نیست(نمیدونم درست یانه)
ا.ت:هع به تو ربتی ندارع چی در شعنه من چی نیست
الی: خب خب خب زبون در اوردی باید
دوباره کوتاش کنم که ادم شی وایسا
ا.ت:اناناااااس(بالحنی که مسخره)
ااینو گفتمو رفتم ولی اتش گرفتن الی
رو حتا صداشم میشنیدم😂
رفتم سمت میزی که ارسام اینا اونجا بودن
چون بهم پیام داد و گفت که برم پیشه شون
پیشه میزی بود که پدر مادرش بودن منم
خودمو مرتب کردم رفتم سمتشون اول رفتم پیش
ارسام وزدم بهش که گفت:
ارسام:خب مامان بابا و بقیه این دوست منه ا.ت
ا.ت:سلام(بالبخند)
م.آ:سلان عزیزم خوش اومدی
ب.آ:علیک سلام دختر گلم(این یارو نمیخواست تا دوروز پیش ا.تو بکشه؟)
یونا:پس کسی کع دل داداش منو برده توی!(لبخند مرموز)
ارسام:یاااا یونا بس کن داری خجالتش میدی(جدی و با اندکی داد)
ا.ت:ارسام چیزی نگفت که تفلی گناه داره سرش داد نکش(دره گوش ارسام اروم میگه)
ارسام :باشه باشه ببخشید منو ا.ت دیگه داریم میریم(میزنه به ا.ت)
ا.ت:اره دیگه با اجاز ما میریم(داره عصبانیت به الی نگا میکنه)
م.آ:باشه برین دخترم میدونم بیشتر بمونی خون الی گردن خودشه
ا.ت:اره واقعا خونش موباهع( نمیدونم درست یانه)
م.ا:منم زیاد ازش خوشم نمیاد(اروم)
ا.ت:خوش حالم تنها نیستم🤝🏻
م.ا:بخاطر بابای ارسام دعوتش کردم
چون دختر عموشه(دختر عمو ی ارسام)
ا.ت:اوه داره جالب میشه خیلی دوست دارم
بیشتر اشناشیم مامان
م.ا:اره منم بیا این **********۰۹شماره م زنگ بزن بهم
سیوم کن باهم بریم بیرون
ا.ت: اوکی حتما مامان جون پس دیگه بای
م.ا: بای عزیزم
ا.ت:خب ارسام بریم دیگع
ارسام بریم بریم
ا.ت و ارسام:پس مادیگه میریم فعلا🖐🏻
خب ببینن زیاد گذاشتم پس فعلا
۳.۱k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.