P3
P3
🥀گل پژمرده🥀
ومن با چیزی که دیدم برگام ریخت.. یونگهون خیلی بزرگ شده بود و کوک اون خیلی کراش شده بود و من خال آیو رو بغل کردم و سلام کردم و با یونگی( شوهر خاله) سلام کردم و همینطور با کوک بعد یکدفعه یونگهون پرید بغل و گفت یونا خیلی بدی که به تولد هام نیومدی و خوب کادو هایی که برام فرستادی واقعن خوشگل بودن و من تو ذهنم گفتم آخه اگه مافیا باشی وقت آزاد نداری..
نکته🔴🔴👇🏻👇🏻
(یونا چهار سال پیش متوجه میشه که پدر مادرش مافیا هستن و این رو به دوستاش یعنی به رزی و لیسا و خواهرش یونو میگه که با جوکیم آشنا میشن که پنچ تا شون تصمیم میگیرن برای موجیم کارکنن بت از یک سال یونا سرد میشه و تصمیم میگیره که موجیم رو بکشه و توی مشروبش صم میریزن و تموم مال و اموال موجیم بالا میکشه و بعد از ۲ سال اون بزرگترین زن مافیایی جهان میشه که اسم گروهشون هست بلک فادر و کسی نمیدونه که اون کیه چون او و رزی لیسا و یونو و جوکیم نقاب میزنن تا کسی اون ها رو نشناسه و گروهی که توسط مامان با بای یونا هست اسمش بنگ تن بویز و اعضای گروه : جیسو،جنی، آیو،شین، جین، یونجین،جیهوپ، لیو، تهیونگ، شوگا،کوک، لی دونگ، جیمین، نامجون)
زمان حال
بعد یونگهون از بغلم اومد بیرون و من رفتم توی اتاقم تا برم دست شویی که جیمین زنگ زد( دوست پسر یونا) یونا:+ جیمین: /
+:بله
/:الو سلام خوبی
+:آره ممنون تو خوبی
*:ام میگو چیزه میشه بیای امارتم؟؟
+:برای چی؟؟
/:چون واسه کریسمس برات چیزی گرفتم
+:ولی مهمون داریم آخه
/:خوب مگه نگفتی که یه راه مخفی داری از اون بیا
+باشه خداحافظ
/:خداحافظ
تلفون رو قطع کردم و رفتم اتاق پروم و یه لباس کیوت پوشیدم( عکسش رو می زارم)و چون لباسم نازک بود روش یه کاپشن سفید پوشیدم و رفتم جلوی آینه قدی و اون رو کنار زدم و با کلید در پشت آینه رو باز کردم و رفتم تو آینه رو کشیدم جلوی در و درو قفل کردم و این راه مخفی به پارکینگ راه داش و وارد پارکینگ شدم و سوار وتورم شدم و راه افتاد ترف امارت جیمین........
ادامه دارد........
شرت ۲۰ لایک
🥀گل پژمرده🥀
ومن با چیزی که دیدم برگام ریخت.. یونگهون خیلی بزرگ شده بود و کوک اون خیلی کراش شده بود و من خال آیو رو بغل کردم و سلام کردم و با یونگی( شوهر خاله) سلام کردم و همینطور با کوک بعد یکدفعه یونگهون پرید بغل و گفت یونا خیلی بدی که به تولد هام نیومدی و خوب کادو هایی که برام فرستادی واقعن خوشگل بودن و من تو ذهنم گفتم آخه اگه مافیا باشی وقت آزاد نداری..
نکته🔴🔴👇🏻👇🏻
(یونا چهار سال پیش متوجه میشه که پدر مادرش مافیا هستن و این رو به دوستاش یعنی به رزی و لیسا و خواهرش یونو میگه که با جوکیم آشنا میشن که پنچ تا شون تصمیم میگیرن برای موجیم کارکنن بت از یک سال یونا سرد میشه و تصمیم میگیره که موجیم رو بکشه و توی مشروبش صم میریزن و تموم مال و اموال موجیم بالا میکشه و بعد از ۲ سال اون بزرگترین زن مافیایی جهان میشه که اسم گروهشون هست بلک فادر و کسی نمیدونه که اون کیه چون او و رزی لیسا و یونو و جوکیم نقاب میزنن تا کسی اون ها رو نشناسه و گروهی که توسط مامان با بای یونا هست اسمش بنگ تن بویز و اعضای گروه : جیسو،جنی، آیو،شین، جین، یونجین،جیهوپ، لیو، تهیونگ، شوگا،کوک، لی دونگ، جیمین، نامجون)
زمان حال
بعد یونگهون از بغلم اومد بیرون و من رفتم توی اتاقم تا برم دست شویی که جیمین زنگ زد( دوست پسر یونا) یونا:+ جیمین: /
+:بله
/:الو سلام خوبی
+:آره ممنون تو خوبی
*:ام میگو چیزه میشه بیای امارتم؟؟
+:برای چی؟؟
/:چون واسه کریسمس برات چیزی گرفتم
+:ولی مهمون داریم آخه
/:خوب مگه نگفتی که یه راه مخفی داری از اون بیا
+باشه خداحافظ
/:خداحافظ
تلفون رو قطع کردم و رفتم اتاق پروم و یه لباس کیوت پوشیدم( عکسش رو می زارم)و چون لباسم نازک بود روش یه کاپشن سفید پوشیدم و رفتم جلوی آینه قدی و اون رو کنار زدم و با کلید در پشت آینه رو باز کردم و رفتم تو آینه رو کشیدم جلوی در و درو قفل کردم و این راه مخفی به پارکینگ راه داش و وارد پارکینگ شدم و سوار وتورم شدم و راه افتاد ترف امارت جیمین........
ادامه دارد........
شرت ۲۰ لایک
۱.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.