مافیای من
آج
ات ویو
داشتم تو اتاق کتاب میخونم که ارباب آمد حرفی زد آمد سمتم منم میرفتم عقب ... به تخت رسیدم هلم داد رو تخت و ( بقیش با ذهن پاکتون 📿)
ات ویو
با دل درد بدی بیدار شدم خیلی دلم درد میکرد و گریم گرفت
کوک ویو
با هق هق یک نفر بیدار شدم ات بود
کوک : ات .. ات .. چی شده ؟
ات : درد دارم ..هق . ... هق
دستم رو دور کمرش حلقه کردم و ماساژ دادم خوابش برد چقدر کیوته فکر کنم به حسم مطمئن شدم اره دوسش دارم
ات ویو .
بیدار شدم رفتم حموم کم درد داشتم
آمد لباس خوابم رو پوشیدم عطر خوش بوم رو زدم و رفتم از اجوما مسکن گرفتم
کوک ویو
سرم تو گوشیم بود که ات آمد کنارم خوابید بو عطرش روانیم میکنه گوشی رو کنار گذشتم و رفتم از پشت بغلش کردم یه مک از کردنش زدم و دستم رو دور کمرش حلقه کرد
شرط 20 لایک
20 کامنت
ات ویو
داشتم تو اتاق کتاب میخونم که ارباب آمد حرفی زد آمد سمتم منم میرفتم عقب ... به تخت رسیدم هلم داد رو تخت و ( بقیش با ذهن پاکتون 📿)
ات ویو
با دل درد بدی بیدار شدم خیلی دلم درد میکرد و گریم گرفت
کوک ویو
با هق هق یک نفر بیدار شدم ات بود
کوک : ات .. ات .. چی شده ؟
ات : درد دارم ..هق . ... هق
دستم رو دور کمرش حلقه کردم و ماساژ دادم خوابش برد چقدر کیوته فکر کنم به حسم مطمئن شدم اره دوسش دارم
ات ویو .
بیدار شدم رفتم حموم کم درد داشتم
آمد لباس خوابم رو پوشیدم عطر خوش بوم رو زدم و رفتم از اجوما مسکن گرفتم
کوک ویو
سرم تو گوشیم بود که ات آمد کنارم خوابید بو عطرش روانیم میکنه گوشی رو کنار گذشتم و رفتم از پشت بغلش کردم یه مک از کردنش زدم و دستم رو دور کمرش حلقه کرد
شرط 20 لایک
20 کامنت
- ۱۶.۳k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط