مافیای من

ات ویو

ارباب بود داشت کیس مارک می‌رفت

ات : ا.....ار باب
کوک : اومممم .... گردنت خوشمزست
ات : ارباب لطفا مارک نکنید
کوک : گردنت خوش مزه بود لبات چی
و شروع کرد به بوسیدن لبام و مک میزد
خیلی عمیق نمیدونم چی شد همراهیش
کردم

بعد بخاطر نفس جدا شدیم
کوک : اوم بیبی امشب میخوام حاملت کنم (خنده ی شیطانی 😈)

ات : ب...بله ؟ م.....من برم پایین
کوک : بر بیبی گرل ولی امشب نمیتونی فرار کنی

پرش زمانی شب

کوک ویو

رفتم بار ویسکی خوردم و رفتم سراغ امارت ( میدونید چه خبره دیگه )

رسیدم تو خونه ات بالا داشت کتاب میخواند رفتم سراغش

درو باز کردم

ات : سلام ارباب (تعظیم )
کوک : بیبی گرل چرا رو تخت نیستی ؟
ات : داشتم کتاب می‌خوندم دیگه
کوک : خب آمده ای میخوام به فاکت بدم

ات : اگه حامله بشم چی
کوک : باهم بزرگش میکنیم
و رفت سمت ات



شرط 10 لایک
10 کامنت
دیدگاه ها (۱۱)

مافیای من

دختری در خیابان

مافیای من

مافیای من

پارت ۱

{مافیای من}{پارت ۱۳}÷چی برای چی آدم ندیدی بره بازار پیشی- ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط