عشقبیرحم
#عشق_بی_رحم
(رسیدن عمارت تهیونگ)
ات:اممممم از عمارت بابام کوچیک تره(پوزخند)(چسی چسی چسی چسی😂🤌)
تهیونگ:چیزی گفتی؟
ات:نه گفتم چه عمارت جذابی(جان خودت؟😐)
تهیونگ:ندیمه بیا اتاق خانم لی رو بهش نشون بده(بلند)
ندیمه:چشم ارباب(تعضیم کرد)
تهیونگ:فقدر اگه به حرفش گوش ندی میدونی که چی میشه(میمیله😁🤦)
(ندیمه ات رو به اتاقش میبره)
ات:اسمت چیه ندیمه؟
ندیمه:ایزول هستم
ات:میشه بیشتر خودت و معرفی کنی؟
ندیمه:چشم خانم(با لبخند)
ندیمه:من ایزولم و 23 سالمه و.......
ات:میدونم کی هستی(با خنده)
ندیمه:کی هستم؟(نگران)
ات:همکار جدیدم(بعله🤌)
ندیمه:بله خانم شما با هم همکاریم شریک خوبی برای هم میشی فقدر کی باید عمل کنیم؟
ات:خوبه دوست و همکار خوبی میشی برام(با لبخند و کج کردن سرش)
ات:خوب.....(نقشه رو برای ایزول توضیح میده)
(فکر کردی میگم نقشه چیه نونونونو خودت بفهم هاهاهاهاها😈)
ندیمه:از امشب؟
ات:بهتره زود شروع شه که زودم تموم
(از این به بعد ندیمه نمیگم میگم ایزول)
ایزول:خوب شروع کنیم
(ایزول رفت بیرون از اتاق)
ات:خسته بودم ولی شام میخواستیم بخوریم پس یه دوش 5 میلی گرفتم و روتین کردم و موهام و درست کردم لباس پوشیدم رفتم پایین که.....
پدر تهیونگ:پسرم کی عروسم و معرفی میکنی؟
مادر تهیونگ:انشالله دختر خوبی باشه(با لبخند)
ات:سلام عشقم(آگار که پدر و مادر تهیونگ و ندیده)(کوره😁)
تهیونگ:خوب عروسمون(با خنده)
ات:اممممم سلام پدر شوهر و مادر شوهر گلم(با لبخند)
(مادر تهیونگ:$)
(پدر تهیونگ:&)
$:سلام عروس گلمم(با خوشحالی)
&:سلام عزیزم(با حرص لبخند میزنه)
(بابای تهیونگ دست شو دراز میکنه تا بهش دست بده ولی.......)
ادامه دارد🖤🕸️
شرایط نمیزارم✨💝
(رسیدن عمارت تهیونگ)
ات:اممممم از عمارت بابام کوچیک تره(پوزخند)(چسی چسی چسی چسی😂🤌)
تهیونگ:چیزی گفتی؟
ات:نه گفتم چه عمارت جذابی(جان خودت؟😐)
تهیونگ:ندیمه بیا اتاق خانم لی رو بهش نشون بده(بلند)
ندیمه:چشم ارباب(تعضیم کرد)
تهیونگ:فقدر اگه به حرفش گوش ندی میدونی که چی میشه(میمیله😁🤦)
(ندیمه ات رو به اتاقش میبره)
ات:اسمت چیه ندیمه؟
ندیمه:ایزول هستم
ات:میشه بیشتر خودت و معرفی کنی؟
ندیمه:چشم خانم(با لبخند)
ندیمه:من ایزولم و 23 سالمه و.......
ات:میدونم کی هستی(با خنده)
ندیمه:کی هستم؟(نگران)
ات:همکار جدیدم(بعله🤌)
ندیمه:بله خانم شما با هم همکاریم شریک خوبی برای هم میشی فقدر کی باید عمل کنیم؟
ات:خوبه دوست و همکار خوبی میشی برام(با لبخند و کج کردن سرش)
ات:خوب.....(نقشه رو برای ایزول توضیح میده)
(فکر کردی میگم نقشه چیه نونونونو خودت بفهم هاهاهاهاها😈)
ندیمه:از امشب؟
ات:بهتره زود شروع شه که زودم تموم
(از این به بعد ندیمه نمیگم میگم ایزول)
ایزول:خوب شروع کنیم
(ایزول رفت بیرون از اتاق)
ات:خسته بودم ولی شام میخواستیم بخوریم پس یه دوش 5 میلی گرفتم و روتین کردم و موهام و درست کردم لباس پوشیدم رفتم پایین که.....
پدر تهیونگ:پسرم کی عروسم و معرفی میکنی؟
مادر تهیونگ:انشالله دختر خوبی باشه(با لبخند)
ات:سلام عشقم(آگار که پدر و مادر تهیونگ و ندیده)(کوره😁)
تهیونگ:خوب عروسمون(با خنده)
ات:اممممم سلام پدر شوهر و مادر شوهر گلم(با لبخند)
(مادر تهیونگ:$)
(پدر تهیونگ:&)
$:سلام عروس گلمم(با خوشحالی)
&:سلام عزیزم(با حرص لبخند میزنه)
(بابای تهیونگ دست شو دراز میکنه تا بهش دست بده ولی.......)
ادامه دارد🖤🕸️
شرایط نمیزارم✨💝
- ۲.۱k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط