سالها پیش

سالها پیش

کاسه ی سرم واژگون شد

هنوز که هنوز است

ماهی قرمزی در دهانم می طپد

تا سرم را به باد دهد



#بهمن بنی هاشمی
دیدگاه ها (۱)

همان چوبِ کوچکِ دارچینی،که لحظه ی آخردرونِ چای می اندازیهمان...

ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ؟ ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺠﺎ ؟ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺑﺎﺯ ﮐﺠﺎ ؟ﻣﻦ ﮐﺠﺎ ؟ ﻋﺸﻖ ﮐﺠﺎ ؟ ﻃﺎﻗﺖ...

اندوه ها درمن شعله ور استابر ها در من در حال بارشنیمی آتشمنی...

شبیه "تو" هر شاعری می داشت.تمام شهربه خشکسالی واژهمبتلا می ش...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط