مافیای من
{مافیای من }
{پارت 1}
ویو جیمین
صبح ساعت ۶ با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم . به چشمایی که به زور میدی نگاه ساعت کردم و دیدم ساعت ۶ صبحه
+ خداااا حال ندارم برم مدرسه
بعد بد این همه اینور و اونور شودن به زور از سر جام بیدار شودم . رفتم سرو صورتمو شستم و لباس مدرسه مو پوشیدم و صبحونه خورم
(مدرسه تا خونه فاصله زیادی نداشت پس پیاده میرفت )
تو راه رفتم سراغ کوکی تا باهم بریم
_سلام جیمین
+ سلام کوکی آماده ای بریم (بیحال)
_ آره فقط وایسا کفشامو بپوشم .
+ باشه فقط زود تر حال ندارم وایسم
ویو کوک صبحونمو خورده بودم میخواستم کفشامو بپوشم که جیمین در زد خیلی بی حال بود بش گفتم وایسا تا کفشامو بپوشم و رفتم کفشامو بپوشم که مامانم گفت ...
نمیدونم خوب بود یانه چه طور بود ؟
{پارت 1}
ویو جیمین
صبح ساعت ۶ با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم . به چشمایی که به زور میدی نگاه ساعت کردم و دیدم ساعت ۶ صبحه
+ خداااا حال ندارم برم مدرسه
بعد بد این همه اینور و اونور شودن به زور از سر جام بیدار شودم . رفتم سرو صورتمو شستم و لباس مدرسه مو پوشیدم و صبحونه خورم
(مدرسه تا خونه فاصله زیادی نداشت پس پیاده میرفت )
تو راه رفتم سراغ کوکی تا باهم بریم
_سلام جیمین
+ سلام کوکی آماده ای بریم (بیحال)
_ آره فقط وایسا کفشامو بپوشم .
+ باشه فقط زود تر حال ندارم وایسم
ویو کوک صبحونمو خورده بودم میخواستم کفشامو بپوشم که جیمین در زد خیلی بی حال بود بش گفتم وایسا تا کفشامو بپوشم و رفتم کفشامو بپوشم که مامانم گفت ...
نمیدونم خوب بود یانه چه طور بود ؟
- ۴.۹k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط