بهار تویی

بهار تویی
که می آیی و دستهایم
شکوفه می دهند ناغافل!

تویی که با تمامِ خستگی
باز هم آرامشی!
باز هزار ستاره ی بی افول
هزار پروانه ی بیقرار
هزار شوق بی دلیل را
در خلوتِ آغوشِ من میریزی انگار
بهار تویی...
دیدگاه ها (۶)

در تمامِ فال هایِ امسالتو پیدا بودیو بر من حکم آمدکه صبور با...

ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ,ﻧﻪ ﻫﺴﺘﻬﺎﯼ ﻣﺎﭼﻮﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪﻧﺪﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪﻫﺎﯼ ﻣﺎ ,ﻣﺜﻞ...

دوست داشتنت رااز سالی به سال دیگریجابه‌جا می‌کنمانگار دانش‌آ...

هر آدمی بالاخره یه روزی به چیزی یا کسی که ترک کرده برمیگرده،...

قهوه های جاویدان ☕ قسمت ۷ / صفحه پنجم :ذوق و شوق تمام وجودم ...

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.. دختری با موهای بلند مشکی و...

بررسی شعر «ونگوک» از (تس) (بخش نخست) ................شعر با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط