بررسی شعر ونگوک از تس

بررسی شعر «ونگوک» از (تس)
(بخش نخست)
................
شعر با تصویر «شکوفه دراومده از درخت قلبم / هی عجب زمستونه داغیه» آغاز می‌شود — ترکیبِ تضاد سردیِ زمستان با گرمایی که درونِ شاعر احساس می‌شود، نشانهٔ عاطفه‌ای عمیق و ناهماهنگ با وضعیت بیرونی است. قلبی که به شکوفه نشسته، اما در زمستانی که معمولا برای مرگ یا خاموشی‌ست، یعنی شاعر در وضعیتی متناقض است: زندگی در دلِ خاموشی، داغ بودن در سردی، امید داشتن در میان ناامیدی.
از همان ابتدا فهم می‌شود که این شعر از آن نوع نیست که بگوید «همه‌چیز خوب است». بلکه از آن است که می‌پرسد «چرا نیست؟»، «چرا با وجود گرما، باز سرد است؟»، «چرا با بودنِ عاشقانه، باز تنهایی هست؟».
-----------
بخشی از مضمونِ غم و بازگشت

«فهمیدم دلخوش نکنم به این رویش / به قول ونگوگ غم همیشه باقیه»
شاعر از همان ابتدا می‌گوید رویش‌ها نباید فریب بدهند، زیرا غم همیشه هست. اینجا «رویِش» می‌تواند نمادی باشد از امید، از عشق، از لحظه‌ای که به نظر می‌رسد چیزی شکوفا شده، ولی شاعر می‌گوید فریب این ظواهر را نخور. شاعر به نقل از ونسان ون گوگ اشاره می‌کند که غم را همواره می‌بیند، و شاید این ارجاع به خودش نیز دارد: نقاشیِ ون‌گوگ پر از نور و رنگ است اما زندگی‌اش همراه با تنهایی و رنج بوده است.
به این ترتیب، شعر ما را به دامنه‌ای می‌برد که نه صرفاً عاشقانه است، بلکه فلسفی‌تر: عشق، زندگی، بودن، و رنج ذاتیِ انسان.
---
جست‌وجو برای دلیل و بازگشت

«دنبال دلیل آخر می گردم / هی برمی گردم شاید پیداش بشه»
شاعر در حال پرسیدن است: چرا؟ برای چه؟ «دلیل آخر» یعنی شاید آن چیزی که همه این‌ها را معنا دهد. و «برمی‌گردم» یعنی بازگشت به گذشته، به لحظه‌ها، به نگاه‌ها، امید به یافتنِ آن چیز گُم شده. این بازگشت گاه به نگاه معشوق، گاه به آنچه بین «ما» بود.
«شاید فقط می خوام تو چشمهاش نگاه کنم / بگم دروغی بیش نیست اگه ادعاش بشه»
اینجا نگاه معشوق می‌شود گره‌گاه معنادار: اگر در چشم‌های او نگاه کنم، شاید بتوانم بگویم تمام این ادعاها (دوستی، عشق، بودن) اگر دروغ است، پس لااقل دیده شود. این نگاه دعوت است به مواجهه، به شفافیت، به صداقت.
---
همراهی، رشد، و زمان

«همون چشمها همه چیز شد برام / کنارمون رشد کرد و خم نشد / پا به پا مون اومد پیر شد زمان ولی بی‌خیالِ لغزش»
شاعر از یک همراهی صحبت می‌کند: «کنارمون رشد کرد» یعنی رابطه‌ای که رشد کرده، دوام آورده، «پیر شد زمان» یعنی زمان گذشت، هر دویشان با هم تجربه کردند. «ولی بی‌خیالِ لغزش» یعنی با وجود ممکن بودن اشتباه، لغزش را مهم ندانسته‌اند یا بر خود مسلط بوده‌اند.
این بخش، تصویرِ آرام‌تری نسبت به ابتدای شعر است: نه فقط درد و تنهایی، بلکه تجربه مشترک، پیوندی که ارزشمند است.
---
تناقض، سیاهی، اصل انتخاب

«این سیاهی می مونه ردش / می دونم آدما تعریفی از رفتن ندارن / ولی من دارم از اصلش می خونم»
شاعر می‌داند که «سیاهی»، و به تعبیرش ردّ آن، باقی می‌ماند. یعنی اثراتی که خوب یا بد دارند، نمی‌روند بی‌اثر. «آدما تعریفی از رفتن ندارن» یعنی انسان‌ها معمولاً نتوانسته‌اند خوب توضیح دهند که چرا می‌روند یا چرا می‌مانند؛ اما شاعر «از اصلش می‌خونه»: خودش انتخاب می‌کند، خودش معنا می‌سازد.
این نکته مهم است: عشق یا همراهی برای او جبر نیست، انتخاب است:
«من حتی جبرمون رو انتخابم / رفیق نه حزب باد نه زنده بادم»
پس رابطه‌اش بر اساس احساسات زودگذر یا وابستگی‌های لجوجانه نیست، بلکه بر پایه‌ی تصمیم، انتخاب، پایبندی.
---
تصویر پروانه‌ای و طوفانی

«تو قالب ا _سان پروانه باشم / یه عمرِ می‌سوزم و نمی‌میرم / زاده ی طوفان همراه بادم»
این تصویر ترکیبی از دو عنصر است: انسان (زمینی، محدود) و پروانه (سبک، پروازکننده، تغییرپذیر). شاعر می‌خواهد «انسانِ پروانه» باشد — یعنی همچنان زمینی بماند اما روحی آزاد داشته باشد، تغییر کند، پرواز کند. «می‌سوزم و نمی‌میرم» یعنی از شدت احساس می‌سوزد، از شدت عشق یا رنجش، اما نمی‌میرد؛ زاده‌ی طوفان بودن یعنی همراه باد بودن، همراه اتفاقات بودن، نه ایستاده در مقابلشان.
در این بخش، گرایش به فراواقعی، به ورای تجربهٔ معمول، دیده می‌شود:
«یه چیزی بیشتر از واقعیت می خوام / یه چیزی بیشتر از زیر سیگاری ۹جهان»
شاعر به چیزی فراتر از واقعیت‌های روزمره نیاز دارد؛ چیزی ورای منطق و تجربه....
دیدگاه ها (۱)

بررسی شعر زیبای «ونگوک» از (تس) (بخش دوم) ................ ن...

بررسی شعر (خوزستان) از «حسین صفا» از قطعه (خوزستان) با صدای ...

بررسی شعر «حرکت-ارابه مرگ» از (علی سورنا) ............... شع...

بررسی شعر «آبفا» از (بامداد) .................. شعر «آبفا» ...

دست هایت #روسری را از وسط تا می کنداین مثلث در مربع سخت #غوغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط