(سخت گیر) پارت دوم
(سخت گیر) پارت دوم
ا.ت: چی بچه یعنی
کوک: آره من بچه
میخوام
ا.ت: من نمیتونم
کوک:اخه چرا کاری
نداره بزار فردا شب انجام بدم
ا.ت: من میزارم هرکاری که میخوای
رو بکنی ولی نمیزارم که بچه درست
کنی
کوک: اخه چرا چیزی نیست که دقیقه
ست به غیر از اون یه چیز دیگه احساس
میکنی
ا.ت: من آمادگی بچه رو ندارم نمیتونم
بزرگش کنم
کوک:شب بخیر
ا.ت:شب توهم بخیر
ــــــــــــــــــــــــــــ
صبح
خوابم نه برده بود فقط داشتم
به حرفای دیشب کوک فکر میکردم
اخه من و بچه باورم نمیشه من
هنوز خودم بچم اماده شدم
که بخوام برم شرکت
ــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:میخوای بری شرکت منم
با خودت میبری
کوک: آره بیا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو راه هیچ حرفی بینمون نبود
فکر میکنم کوک باهام قهر کرده
رفتم کارارو انجام بدم دیدم نمیتونم
به یکی گفتم بیاد کارارو انجام بده
تصمیم گرفتم برم پیش یه مشاور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ
برای مشاور همه چیز رو تعریف
کردم
مشاور: خب گلم برای چی بچه نمیخوای
ا.ت: خانم آمادگیشو ندارم
مشاور:یعنی همسرت بچه میخواد
ولی تو نه
ا.ت: بله
مشاور: تا حالا باهم رابطه ای داشتین
ا.ت: بله
مشاور:یه سوال میتونم بپرسم
ا.ت: بله
مشاور:از مراحل بچه دار شدن
میترسی یا نگهداری
ا.ت: من که مراحل میرم و نمیترسم
فقط یه مرحله میمونه راستش از
نگهداری میترسم فکر میکنم نمیتونم
بزرگش کنم
مشاور:مگه مادر اقای جئون اون جا
نیست
ا.ت: چرا هست: ولی رابطه خوبی
باهم نداریم خانم من الان چیکار
کنم همسرم باهم قهره کرده میگه
بچه میخواد ولی من نمیتونم
مشاور:قشنگم بشین با همسرت
خوب صحبت کن تا بتونه درکت
کنه ولی هر چیز دیگه گفت نه نیار
ا.ت: یعنی جواب میده
مشاور: بله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از پیش مشاور رفتم و تصمیم گرفتم
که امشب با کوک صحبت کنم
اینم از پارت ۲😘😘
شرط پارت بعد: ۱۰کامنت ۱۰لایک😐
چیز زیادی نخواستم
ا.ت: چی بچه یعنی
کوک: آره من بچه
میخوام
ا.ت: من نمیتونم
کوک:اخه چرا کاری
نداره بزار فردا شب انجام بدم
ا.ت: من میزارم هرکاری که میخوای
رو بکنی ولی نمیزارم که بچه درست
کنی
کوک: اخه چرا چیزی نیست که دقیقه
ست به غیر از اون یه چیز دیگه احساس
میکنی
ا.ت: من آمادگی بچه رو ندارم نمیتونم
بزرگش کنم
کوک:شب بخیر
ا.ت:شب توهم بخیر
ــــــــــــــــــــــــــــ
صبح
خوابم نه برده بود فقط داشتم
به حرفای دیشب کوک فکر میکردم
اخه من و بچه باورم نمیشه من
هنوز خودم بچم اماده شدم
که بخوام برم شرکت
ــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:میخوای بری شرکت منم
با خودت میبری
کوک: آره بیا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو راه هیچ حرفی بینمون نبود
فکر میکنم کوک باهام قهر کرده
رفتم کارارو انجام بدم دیدم نمیتونم
به یکی گفتم بیاد کارارو انجام بده
تصمیم گرفتم برم پیش یه مشاور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ
برای مشاور همه چیز رو تعریف
کردم
مشاور: خب گلم برای چی بچه نمیخوای
ا.ت: خانم آمادگیشو ندارم
مشاور:یعنی همسرت بچه میخواد
ولی تو نه
ا.ت: بله
مشاور: تا حالا باهم رابطه ای داشتین
ا.ت: بله
مشاور:یه سوال میتونم بپرسم
ا.ت: بله
مشاور:از مراحل بچه دار شدن
میترسی یا نگهداری
ا.ت: من که مراحل میرم و نمیترسم
فقط یه مرحله میمونه راستش از
نگهداری میترسم فکر میکنم نمیتونم
بزرگش کنم
مشاور:مگه مادر اقای جئون اون جا
نیست
ا.ت: چرا هست: ولی رابطه خوبی
باهم نداریم خانم من الان چیکار
کنم همسرم باهم قهره کرده میگه
بچه میخواد ولی من نمیتونم
مشاور:قشنگم بشین با همسرت
خوب صحبت کن تا بتونه درکت
کنه ولی هر چیز دیگه گفت نه نیار
ا.ت: یعنی جواب میده
مشاور: بله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از پیش مشاور رفتم و تصمیم گرفتم
که امشب با کوک صحبت کنم
اینم از پارت ۲😘😘
شرط پارت بعد: ۱۰کامنت ۱۰لایک😐
چیز زیادی نخواستم
۱۴.۹k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.