(سخت گیر) پارت سوم

(سخت گیر) پارت سوم

رسیدم خونه هنوز کوک نیومده
بود
م.ک:الان مهمون داریم برو اتاق
مهمون تمیز کن
ا.ت: از من میخوای
م.ک: بله
ا.ت: اجوما بیا ببینم
اجوما: جانم خانم
ا.ت: ببین خانم چی میگه
صدای در اومد
فکر کردم کوکه رفتم در باز
کردم دیدم یه دختره(علامت دختر /)(راستی اسمش سونیاست)
م.ک: سلام دخترم
/:سلام خاله جون(دختر خاله کوک نیست)
ا.ت: سلام
/:خاله این کیه
م.ک: مهم نیست خدمتکاره
ا.ت: منظورتون منم
/:بله
ا.ت: من زن کوکم
/:چی کوک؟
ا.ت: بله کوک و شما بگید
جونگکوک نه کوک
/:سونیا هستم شما
ا.ت: ا.ت هستم
یک ساعت بعد
کوک اومد
کوک: عزیزم من اومدم
ا.ت: سلام عزیزم
کوک: سلام سونیا
/:سلام کوک
ا.ت: بله
/:جونگکوک
ا.ت: پس همو میشناسید
/:بله منو جونگکوک از بچگی
باهم دوست بودیم
ا.ت:اها که اینطور
کوک: ا.ت
ا.ت: جانم کوکی
کوک: میخوام برم خونه دوستم
ا.ت: باشه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
رفتم خونه دوستم
دوستم: چخبر داداش
کوک:سلامتی چقدر بچتون نازه
دوستم: تو هنوز بچه نداری
کوک: ا.ت نمیخواد
دوستم: کارا(زن دوست جونگکوک)
اونم اول نمیخواست ولی الان عاشق
بچه ست
کوک: چیکار کنم
دوستم: بچه دارش کن
کوک: باشه ببینم چی میشه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ