«عشق پولی پارت۳۹»
«عشق پولی پارت۳۹»
زنگ ک خورد دیدی بچه ها دارن عکسایی ک از تو رو دیوارا بودو پاره میکنن و میندازن دور اون دختره هم لباساشو عوض کردو خودشوپر از عطر کرد داشتین با هیونو یوجون و دوهون حرف میزدین ک جیمین اومد و قضیه رو یکم براش توضیح دادین و با عصبانیت رفت سمت دفتر
+هیوننچرا اینطوری براش توضیح دادییی؟
=خب بلاخره ک میفهمید
توعم سری دوییدی ک بهش برسی اما سری رفت تو دفتر
مدیر:چ خبر.....ع خوش اومدیننن سول آ... ن ببخشید ا.ت میشه بری کلاست
_هم تو هم اون دخترت اخراجین.
انداختشون بیرونو همه داشتن نگاش میکردن ک یورا دوباره جنی شد
#مگ دروغغغ گفتم؟همش راسته پس فردا همتون میبینین از یکی دیگه حاملستو انداخته گردننن جیمینن
یوجون:خفه شووو اصلا میفهمی چی میگیی زنیکه ی.............
یوجونم موهای یورا رو میکشید ک جداشون کردینو جیمینم هی نگاه تو میکرد ک وقتی صورتتو از طرف یوجون برگردوندی ب جیمین لبشو محکم گذاشت رو لبت و جلوی یورا مک میزد و بد چند ثانیه کشید کنار و روشو برگردوند طرف یورا
_من عاشق زنمم بهشم اعتماد دارم دیگه هم این ورا پیداتون نشه
اون احظههمش نکاه جیمین میکردی خیلی جدی ب نظر میومد ولی هیون خیلی ناراحت داشت ب شماها نگاه میکرد و اشک تو چشاش جمع شد ولی وقتی نگاهش میکردی سری لبخند میزد....
زنگ ک خورد دیدی بچه ها دارن عکسایی ک از تو رو دیوارا بودو پاره میکنن و میندازن دور اون دختره هم لباساشو عوض کردو خودشوپر از عطر کرد داشتین با هیونو یوجون و دوهون حرف میزدین ک جیمین اومد و قضیه رو یکم براش توضیح دادین و با عصبانیت رفت سمت دفتر
+هیوننچرا اینطوری براش توضیح دادییی؟
=خب بلاخره ک میفهمید
توعم سری دوییدی ک بهش برسی اما سری رفت تو دفتر
مدیر:چ خبر.....ع خوش اومدیننن سول آ... ن ببخشید ا.ت میشه بری کلاست
_هم تو هم اون دخترت اخراجین.
انداختشون بیرونو همه داشتن نگاش میکردن ک یورا دوباره جنی شد
#مگ دروغغغ گفتم؟همش راسته پس فردا همتون میبینین از یکی دیگه حاملستو انداخته گردننن جیمینن
یوجون:خفه شووو اصلا میفهمی چی میگیی زنیکه ی.............
یوجونم موهای یورا رو میکشید ک جداشون کردینو جیمینم هی نگاه تو میکرد ک وقتی صورتتو از طرف یوجون برگردوندی ب جیمین لبشو محکم گذاشت رو لبت و جلوی یورا مک میزد و بد چند ثانیه کشید کنار و روشو برگردوند طرف یورا
_من عاشق زنمم بهشم اعتماد دارم دیگه هم این ورا پیداتون نشه
اون احظههمش نکاه جیمین میکردی خیلی جدی ب نظر میومد ولی هیون خیلی ناراحت داشت ب شماها نگاه میکرد و اشک تو چشاش جمع شد ولی وقتی نگاهش میکردی سری لبخند میزد....
۲.۶k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.