پارت 19 فصل 2 راهیه بهشت
پارت 19 فصل 2 راهیه بهشت
ممکن بود بهش آسیب برسونه برای همین هممون جلوش وایسادیم تا نتونه قدرت ا/تو بگیره چون مست بود ممکن بود قدرتشو بده بهش
جیهوپ : از اینجا گمشو عوضی
شیطان : چرا برم؟
جیهوپ : چون من میخوام
شیطان : برو کنار بابا
هممون جلوشو گرفتیم عوضی نمیرفت
شیطان : برید کنار
نزاشتیم بره که رفت عقب
شیطان : دفعه آخریه که میگم برید کنار
جیهوپ : تو خوابت ببینی
ساعتش به صدا دراومد
شیطان : بازم میام فکر نکنید خلاص شدید
رفتش آخیش بخیر گذشت برگشتم سمت ا/ت سرشو گزاشته بود رو میز خوابش برده بود گونی رفت سمتش خواست بغلش کنه که جلوشو گرفتم
جیهوپ : لازم نیست من میبرمش
چون دنیاهامون پیش هم بود و گونی نمیتونست واردش بشه قبول کرد
گونی : باشه به هرحال نمیتونم بیام
ا/تو بغل کردم و از همه خداحافظی کردم و رفتم سمت عمارتم
بهش نگاه کردم خواب بود
جیهوپ : آخ ا/ت چرا اینکارو با من میکنی
وقتی رسیدم رفتم داخل رفتم داخل اتاقم گزاشتمش رو تخت و پتورو روش کشیدم لباسامو عوض کردم هنوزم خواب بود نشستم کنارش
جیهوپ : من از دست تو چیکار کنم
گونشو بوسیدم و کنارش خوابیدم و بغلش کردم نفهمیدم کی خوابم برد
.......................
ا/ت ویو
چشمامو باز کردم به محض اینکه چشمامو باز کردم یه چیز مشکی دیدم خواستم برگردم که نشد سرمو بالا اوردم جیهوپ بود سفت گرفته بودم سعی کردم جداش کنم سرم خیلی درد میکرد خودش بیدار شد
جیهوپ : چه زود بیدار شدی بخواب هنوز زوده
ا/ت : هی ولم کن
جیهوپ : ها؟
ا/ت : ولم کن
تازه متوجه شد چی میگم حلقه دستاشو سفت تر کرد
ا/ت : گفتم ولم کن نگفتم که
نزاشت حرفمو تموم کنم بهم خندید و گفت :
جیهوپ : زوده فعلا بگیر بخواب
به ساعت نگاه کردم 7 صبح بود
ا/ت : زود نیست ساعت هفته
جیهوپ : خب زوده دیگه حالا یکم دیگه بخواب
بهش خندیدم
ا/ت : منو ول کن خودت بگیر بخواب
جیهوپ : نمیشه
ا/ت : اونوقت چرا؟
جیهوپ : چون که نمیشه
راستش منم بدم نمیومد بعد اینکه اون دختره چسب دیشب همش بهش میچسبید اعصابمو خط خطی کرد چشمامو بستم و سعی کردم بخوابم ولی نشد زل زده بودم بهش اما انگاری اون خواب بود دستمو بزور تونستم در بیارم موهاشو نوازش میکردم حوصلم سر رفته بود سرمم درد میکرد دستم کردم لای موهاشو و بهمشون ریختم
جیهوپ : فقط پنج دقیقه دیگه
بازم این کارو کردم حلقه دستشو شل کرد
جیهوپ : چیکار میکنی
از زیر دستش در رفتم
پاشد نشست سریع دوییدم سمت در
ا/ت : ممنونم بابت دیشب البته هیچی یادم نمیاد مواظب خودت باش
جیهوپ : کجا
ا/ت : میرم خونه ی خودم
جیهوپ : چرا؟
بهش خندیدم موهاش بهم ریخته بود
ا/ت : خب چون اونجا خونه ی منه
جیهوپ : وایسا ببینم
پاشد اومد سمتم
جیهوپ : خیلی دوست دارم
بهش لبخند زدم
ا/ت : منم همینطور
ا/ت : خداحافظ
جیهوپ : خداحافظ
رفتم سمت عمارت خودم
شیطان ویو
دیگه کارت تموم دیگه آخرشه
ساشا : این کار خیلی خطرناکه
شیطان : مهم نیس هر کاری میتونی بکن
ساشا : مطمعنی؟
شیطان : گفتم همون کارو بکن ( با داد )
ساشا : باشه بابا اعصبی نشو
شیطان : زودباش
رفتش دیگه کارش تمومه دارم برات دیگه همه چی تموم یه روز خوش برات نمیزارم
.............
3 روز بعد
ساشا : تمومه امشب کارش تمومه
شیطان : خوبه
* فلش بک به شب *
ا/ت ویو
نشسته بودم تو خونه قرار بود جیهوپ شب بیاد اینجا داشتم میزو میچیدم که به صدایی اومد این چه صداییه رفتم بیرون همه ی الاهه و کارکنان اومده بودن چجوری تونستن بیان داخل این دنیا
رفتم جلوشون
ا/ت : چیزی شده؟
الاهه دریا : تو باید از بین بری
ا/ت : چی
همشون با هم تکرار میکردن
همشون : تو باید از بین بری( با داد )
گردنبند الاهه دریا نگاه کردم گردنبند قدرت پدر بود اما چجوری به پایین نگاه کردم پدر بود
پدر : ولش کنین کاری باهاش نکنین همش دروغه باور نکنید
خواستن بهش حمله کنن که جلوشونو گرفتم
ا/ت : معلوم هست چتونه؟
الاهه دریا : تو باید از بین بری
اینو گفتن و همشون قدرتاشونو یکی کردن و منو آتیش زدن داشتم می سوختم اما قدرت هیچ کدومشون آتیش نبود چجور من دارم آتیش میگیرم بزور تونستم چشمامو باز کنم اون سنجاق سینه شیطان بود قدرت شیطان بود چطوری دست ایناس اگه همشون بجز شیطان قدرتاشونو یکی میکردن نمیتونستن از پا درم بیارن ولی قدرت شیطان خیلی زیاد بود دیگه داشت تموم میشد داشتم آتیش میگرفتم
دیگه همه چی تموم شد
پایان فصل 2
ممکن بود بهش آسیب برسونه برای همین هممون جلوش وایسادیم تا نتونه قدرت ا/تو بگیره چون مست بود ممکن بود قدرتشو بده بهش
جیهوپ : از اینجا گمشو عوضی
شیطان : چرا برم؟
جیهوپ : چون من میخوام
شیطان : برو کنار بابا
هممون جلوشو گرفتیم عوضی نمیرفت
شیطان : برید کنار
نزاشتیم بره که رفت عقب
شیطان : دفعه آخریه که میگم برید کنار
جیهوپ : تو خوابت ببینی
ساعتش به صدا دراومد
شیطان : بازم میام فکر نکنید خلاص شدید
رفتش آخیش بخیر گذشت برگشتم سمت ا/ت سرشو گزاشته بود رو میز خوابش برده بود گونی رفت سمتش خواست بغلش کنه که جلوشو گرفتم
جیهوپ : لازم نیست من میبرمش
چون دنیاهامون پیش هم بود و گونی نمیتونست واردش بشه قبول کرد
گونی : باشه به هرحال نمیتونم بیام
ا/تو بغل کردم و از همه خداحافظی کردم و رفتم سمت عمارتم
بهش نگاه کردم خواب بود
جیهوپ : آخ ا/ت چرا اینکارو با من میکنی
وقتی رسیدم رفتم داخل رفتم داخل اتاقم گزاشتمش رو تخت و پتورو روش کشیدم لباسامو عوض کردم هنوزم خواب بود نشستم کنارش
جیهوپ : من از دست تو چیکار کنم
گونشو بوسیدم و کنارش خوابیدم و بغلش کردم نفهمیدم کی خوابم برد
.......................
ا/ت ویو
چشمامو باز کردم به محض اینکه چشمامو باز کردم یه چیز مشکی دیدم خواستم برگردم که نشد سرمو بالا اوردم جیهوپ بود سفت گرفته بودم سعی کردم جداش کنم سرم خیلی درد میکرد خودش بیدار شد
جیهوپ : چه زود بیدار شدی بخواب هنوز زوده
ا/ت : هی ولم کن
جیهوپ : ها؟
ا/ت : ولم کن
تازه متوجه شد چی میگم حلقه دستاشو سفت تر کرد
ا/ت : گفتم ولم کن نگفتم که
نزاشت حرفمو تموم کنم بهم خندید و گفت :
جیهوپ : زوده فعلا بگیر بخواب
به ساعت نگاه کردم 7 صبح بود
ا/ت : زود نیست ساعت هفته
جیهوپ : خب زوده دیگه حالا یکم دیگه بخواب
بهش خندیدم
ا/ت : منو ول کن خودت بگیر بخواب
جیهوپ : نمیشه
ا/ت : اونوقت چرا؟
جیهوپ : چون که نمیشه
راستش منم بدم نمیومد بعد اینکه اون دختره چسب دیشب همش بهش میچسبید اعصابمو خط خطی کرد چشمامو بستم و سعی کردم بخوابم ولی نشد زل زده بودم بهش اما انگاری اون خواب بود دستمو بزور تونستم در بیارم موهاشو نوازش میکردم حوصلم سر رفته بود سرمم درد میکرد دستم کردم لای موهاشو و بهمشون ریختم
جیهوپ : فقط پنج دقیقه دیگه
بازم این کارو کردم حلقه دستشو شل کرد
جیهوپ : چیکار میکنی
از زیر دستش در رفتم
پاشد نشست سریع دوییدم سمت در
ا/ت : ممنونم بابت دیشب البته هیچی یادم نمیاد مواظب خودت باش
جیهوپ : کجا
ا/ت : میرم خونه ی خودم
جیهوپ : چرا؟
بهش خندیدم موهاش بهم ریخته بود
ا/ت : خب چون اونجا خونه ی منه
جیهوپ : وایسا ببینم
پاشد اومد سمتم
جیهوپ : خیلی دوست دارم
بهش لبخند زدم
ا/ت : منم همینطور
ا/ت : خداحافظ
جیهوپ : خداحافظ
رفتم سمت عمارت خودم
شیطان ویو
دیگه کارت تموم دیگه آخرشه
ساشا : این کار خیلی خطرناکه
شیطان : مهم نیس هر کاری میتونی بکن
ساشا : مطمعنی؟
شیطان : گفتم همون کارو بکن ( با داد )
ساشا : باشه بابا اعصبی نشو
شیطان : زودباش
رفتش دیگه کارش تمومه دارم برات دیگه همه چی تموم یه روز خوش برات نمیزارم
.............
3 روز بعد
ساشا : تمومه امشب کارش تمومه
شیطان : خوبه
* فلش بک به شب *
ا/ت ویو
نشسته بودم تو خونه قرار بود جیهوپ شب بیاد اینجا داشتم میزو میچیدم که به صدایی اومد این چه صداییه رفتم بیرون همه ی الاهه و کارکنان اومده بودن چجوری تونستن بیان داخل این دنیا
رفتم جلوشون
ا/ت : چیزی شده؟
الاهه دریا : تو باید از بین بری
ا/ت : چی
همشون با هم تکرار میکردن
همشون : تو باید از بین بری( با داد )
گردنبند الاهه دریا نگاه کردم گردنبند قدرت پدر بود اما چجوری به پایین نگاه کردم پدر بود
پدر : ولش کنین کاری باهاش نکنین همش دروغه باور نکنید
خواستن بهش حمله کنن که جلوشونو گرفتم
ا/ت : معلوم هست چتونه؟
الاهه دریا : تو باید از بین بری
اینو گفتن و همشون قدرتاشونو یکی کردن و منو آتیش زدن داشتم می سوختم اما قدرت هیچ کدومشون آتیش نبود چجور من دارم آتیش میگیرم بزور تونستم چشمامو باز کنم اون سنجاق سینه شیطان بود قدرت شیطان بود چطوری دست ایناس اگه همشون بجز شیطان قدرتاشونو یکی میکردن نمیتونستن از پا درم بیارن ولی قدرت شیطان خیلی زیاد بود دیگه داشت تموم میشد داشتم آتیش میگرفتم
دیگه همه چی تموم شد
پایان فصل 2
۷۸.۶k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.