قهوه تلخ
قهوه تلخ
Part28
مهدیس:دیا ساعت چنده
دیانا:5نیم
مهدیس:پاشو حاضر شیم ی تیپ گنگ بزنیم بریم بیرون...
دیانا:بش....پاشدم ی شلوار بگ مشکی پوشیدم....
ی تاپ چسبون زرد پوشیدم....
ی کت کوتاه جین مشکی پوشیدم....
ی کلاه باکت هت سرم کردم....
خب مث همیشه خش تیپ ترینم😃🤌🏾
مهدیس:اعتماد ب سقفو🗿...
ی شلوار بگ ابی روشن پوشیدم...
ی تیشرت لش سبز تنم کردم....
ی دورگ سبز هم سرم کردم...
دیانا:مهدیس اصن ارایش نکن گرمه ارایشت میریزه
مهدیس:ی ضد آفتاب و خط چشم ت ارایش کردن بش میگی؟🗿
دیانا:ع راس میگی بزا منم بزنم🗿
_______________
مهدیس:محراب و ارسلان خاب بودن داشتیم از هتل میرفتیم بیرون....
یهو دیدم ی پیست اسکیت تو حیاط هتل هست....
وایییی پیست اسکیتهههه برگشتیم من با اسکیتم میام میرم تا صبح خدمو توش دفن میکنم🗿
دیانا:باید بمنم یاد بدی چجوری با اسکیت برد کار کنم🗿
مهدیس:بامغز بخوری زمین بت بخندم🗿
دیانا:خفشو🗿
"ادامه دارد"
Part28
مهدیس:دیا ساعت چنده
دیانا:5نیم
مهدیس:پاشو حاضر شیم ی تیپ گنگ بزنیم بریم بیرون...
دیانا:بش....پاشدم ی شلوار بگ مشکی پوشیدم....
ی تاپ چسبون زرد پوشیدم....
ی کت کوتاه جین مشکی پوشیدم....
ی کلاه باکت هت سرم کردم....
خب مث همیشه خش تیپ ترینم😃🤌🏾
مهدیس:اعتماد ب سقفو🗿...
ی شلوار بگ ابی روشن پوشیدم...
ی تیشرت لش سبز تنم کردم....
ی دورگ سبز هم سرم کردم...
دیانا:مهدیس اصن ارایش نکن گرمه ارایشت میریزه
مهدیس:ی ضد آفتاب و خط چشم ت ارایش کردن بش میگی؟🗿
دیانا:ع راس میگی بزا منم بزنم🗿
_______________
مهدیس:محراب و ارسلان خاب بودن داشتیم از هتل میرفتیم بیرون....
یهو دیدم ی پیست اسکیت تو حیاط هتل هست....
وایییی پیست اسکیتهههه برگشتیم من با اسکیتم میام میرم تا صبح خدمو توش دفن میکنم🗿
دیانا:باید بمنم یاد بدی چجوری با اسکیت برد کار کنم🗿
مهدیس:بامغز بخوری زمین بت بخندم🗿
دیانا:خفشو🗿
"ادامه دارد"
۲۳.۹k
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.