قهوه تلخ
قهوه تلخ
Part27
مهدیس:ساعت 4 صبح بود رسیدیم خونه...
ساعت6:30 پرواز داشتیم...
ی دوش گرفتیم رفتیم سمت فرودگاه....
____________________
مهدیس:بعد چند ساعت هواپیما نشست...
رفتیم سمت هتل..
هتل چهار نفره مبله گرفتیم.....
خیلی خستم بود...
خدمو لش کردم رو تخت...
گوشیم زنگ خورد...
نگاهی ب گوشیم کردم شماره ناشناس بود....
ج ندادم....
دوباره زنگ زد....
گوشیو برداشتم ج دادم
مهدیس:بله بفرماید
....:سلام
مهدیس:نیکااااااااااا
....:مهدیسسسسسسسسسس
مهدیس:واییییی کوتوله خوبییییی
نیکا:واییییی پدصگگگگ انق دلم برات تنگ شدهههه
مهدیس:چرا گوشیت خاموش بوددددد
نیکا:گوشیم عوض کردم شمارت گم کرده بودم
مهدیس:ویدیو کال بگیرررررر
نیکا:باشههه
(ویدیو کال گرفت)
نیکا:جیغغغغغ ججججیغغغغغ وای وای وایییی
مهدیس:واییییی ک.ونیییی دلم خیلی برات تنگ شدههههه
نیکا:وای منممم راسیییی
مهدیس:چیشدهههه
نیکا:اقا شماره دیانا پیدا نکردم داری بدی
مهدیس:دیانا پیشمه...دیانااا دیاناااااا
دیانا:بناللللل
مهدیس:بیاااا
دیانا:بگوووو
مهدیس:گمشو بی اینجااااا
دیانا:ها بنال
نیکا:دیاناااا دیتیخیحیکیقکخیسا
دیانا:نیکاااااااا پدصگ ک.ونییییییی وای باورم نمیشهههه
نیکا:کجایین شما
دیانا:کیش
نیکا:بدون من زهرمارتون بشهههه گمشین بیاین استانبول
مهدیس:پول بده دوساعت دیگه پیشتم
نیکا:گ نخوووو گمشین ی دفه بیاین
دیانا:پولدار شدیم میایم
نیکا:راسی ارسی کوش
مهدیس:دشوری
دیانا:نیکااا حدس بزن چیشدههه
نیکا:جر چیشدههه
دیانا:بلخره بلخرههه محراب رل زد
نیکا:باکیی
دیانا:مهدیسسسس
نیکا:ناموصنننننن
دیانا:بموصااااا
مهدیس:البته رل نیسیم ی چی تو مایه های زن شوریم🗿
نیکا:خب مزاحمتون نباشم برین خش بگزرونین بدون منم زهرمارتون بشه کاری داشتین زنگم بزنین....
مهدیس:بوس رو باسنت بای
دیانا:متیننن محراببب کجایین ک ببینین نیکا و مهدیس مخان ل.ز کنن
نیکا:توبه توبه خفشو....بوس وسط چاک س.ینتون باییی..
مهدیس.دیانا:خدافز
"ادامه دارد"
Part27
مهدیس:ساعت 4 صبح بود رسیدیم خونه...
ساعت6:30 پرواز داشتیم...
ی دوش گرفتیم رفتیم سمت فرودگاه....
____________________
مهدیس:بعد چند ساعت هواپیما نشست...
رفتیم سمت هتل..
هتل چهار نفره مبله گرفتیم.....
خیلی خستم بود...
خدمو لش کردم رو تخت...
گوشیم زنگ خورد...
نگاهی ب گوشیم کردم شماره ناشناس بود....
ج ندادم....
دوباره زنگ زد....
گوشیو برداشتم ج دادم
مهدیس:بله بفرماید
....:سلام
مهدیس:نیکااااااااااا
....:مهدیسسسسسسسسسس
مهدیس:واییییی کوتوله خوبییییی
نیکا:واییییی پدصگگگگ انق دلم برات تنگ شدهههه
مهدیس:چرا گوشیت خاموش بوددددد
نیکا:گوشیم عوض کردم شمارت گم کرده بودم
مهدیس:ویدیو کال بگیرررررر
نیکا:باشههه
(ویدیو کال گرفت)
نیکا:جیغغغغغ ججججیغغغغغ وای وای وایییی
مهدیس:واییییی ک.ونیییی دلم خیلی برات تنگ شدههههه
نیکا:وای منممم راسیییی
مهدیس:چیشدهههه
نیکا:اقا شماره دیانا پیدا نکردم داری بدی
مهدیس:دیانا پیشمه...دیانااا دیاناااااا
دیانا:بناللللل
مهدیس:بیاااا
دیانا:بگوووو
مهدیس:گمشو بی اینجااااا
دیانا:ها بنال
نیکا:دیاناااا دیتیخیحیکیقکخیسا
دیانا:نیکاااااااا پدصگ ک.ونییییییی وای باورم نمیشهههه
نیکا:کجایین شما
دیانا:کیش
نیکا:بدون من زهرمارتون بشهههه گمشین بیاین استانبول
مهدیس:پول بده دوساعت دیگه پیشتم
نیکا:گ نخوووو گمشین ی دفه بیاین
دیانا:پولدار شدیم میایم
نیکا:راسی ارسی کوش
مهدیس:دشوری
دیانا:نیکااا حدس بزن چیشدههه
نیکا:جر چیشدههه
دیانا:بلخره بلخرههه محراب رل زد
نیکا:باکیی
دیانا:مهدیسسسس
نیکا:ناموصنننننن
دیانا:بموصااااا
مهدیس:البته رل نیسیم ی چی تو مایه های زن شوریم🗿
نیکا:خب مزاحمتون نباشم برین خش بگزرونین بدون منم زهرمارتون بشه کاری داشتین زنگم بزنین....
مهدیس:بوس رو باسنت بای
دیانا:متیننن محراببب کجایین ک ببینین نیکا و مهدیس مخان ل.ز کنن
نیکا:توبه توبه خفشو....بوس وسط چاک س.ینتون باییی..
مهدیس.دیانا:خدافز
"ادامه دارد"
۲۵.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.