جذاب منP2
ویو کوک :
ا/ت رو رسوندم بیمارستان و بردنش توی اتاق تا معاینه کنن و زخم هاشو پانسمان کنن
۱۰ دقیقه بعد
دکتر از اتاق اومد بیرون و اومد سمتم و گفت:(دکتر÷کوک_)
÷شما همسر جئون ا/ت هستید؟
_امم خب بله چی شده؟
÷خب خانم ا/ت یکم ناراحتی قلبی دارن و کمتو بهش هیجان و فشار وارد کنین و ازش مراقبت کنید
_میتونم ببینمش؟
÷بله
_ممنون
رفتم سمت اتاق ا/ت و دیدم بیداره و داره به پنجره نگاه میکنه رفتم پیشش و گفتم
_خوبی؟
+اوهوم
_میدونستی؟
+چیو؟
_همین بیماری تو
+اره
_خب چرا به من نگفتی؟
+نمیخواستم نگرانم باشید(لبخند مصنوعی)
_اگر دیر تر میشد (دستاشو گذاشت رو سرش عصبی)
+چرا نگرانمی؟
_نباید باشم؟
+آخه ما نسبتی با هم نداریم که
_من دوست دارم (اروم)
+چی؟
_هیچی
ویو ا/ت:
وقتی به هوش اومدم به پنجره زول زده بودم که بعد چند دقیقه کوک اومد داخل و حالم و پرسید
وقتی آروم گفت من دوست دارم شنیدم ولی به روی خودم نیاوردم ولی منم دوسش دارم گفتم این رو موقعی بهش بگم که تولدش باشه و تولدش هم فرداس و فکر کنم امروز مرخص شم پس از کوک پرسیدم
+کوک
_بله
+الان مرخص میشم؟
_حالت خوبه ؟
+اره خوبم بریم به مهمونی هم برسیم(لبخند و چشمک)
_باشه(لبخند)
+یه لحظه بیا جلو
_هوم؟
+میگم بیا جلو
_خب(اومد جلو)
+..(لپ کوکی رو بوس کرد و تو گوشش گفت)ممنونم
_خ..خواه..هش(تو شک)
+(لبخند)
ادمین:کوک رفت و کارای مرخصی ا/ت رو کرد و دارو هاشو گرفت و رفتن خونه و...
امروز دوتا پارت میزارم والی لطفا شرطی رو برسونید
۱۵ لایک ۱۰ کامنت
💜💜💜
ا/ت رو رسوندم بیمارستان و بردنش توی اتاق تا معاینه کنن و زخم هاشو پانسمان کنن
۱۰ دقیقه بعد
دکتر از اتاق اومد بیرون و اومد سمتم و گفت:(دکتر÷کوک_)
÷شما همسر جئون ا/ت هستید؟
_امم خب بله چی شده؟
÷خب خانم ا/ت یکم ناراحتی قلبی دارن و کمتو بهش هیجان و فشار وارد کنین و ازش مراقبت کنید
_میتونم ببینمش؟
÷بله
_ممنون
رفتم سمت اتاق ا/ت و دیدم بیداره و داره به پنجره نگاه میکنه رفتم پیشش و گفتم
_خوبی؟
+اوهوم
_میدونستی؟
+چیو؟
_همین بیماری تو
+اره
_خب چرا به من نگفتی؟
+نمیخواستم نگرانم باشید(لبخند مصنوعی)
_اگر دیر تر میشد (دستاشو گذاشت رو سرش عصبی)
+چرا نگرانمی؟
_نباید باشم؟
+آخه ما نسبتی با هم نداریم که
_من دوست دارم (اروم)
+چی؟
_هیچی
ویو ا/ت:
وقتی به هوش اومدم به پنجره زول زده بودم که بعد چند دقیقه کوک اومد داخل و حالم و پرسید
وقتی آروم گفت من دوست دارم شنیدم ولی به روی خودم نیاوردم ولی منم دوسش دارم گفتم این رو موقعی بهش بگم که تولدش باشه و تولدش هم فرداس و فکر کنم امروز مرخص شم پس از کوک پرسیدم
+کوک
_بله
+الان مرخص میشم؟
_حالت خوبه ؟
+اره خوبم بریم به مهمونی هم برسیم(لبخند و چشمک)
_باشه(لبخند)
+یه لحظه بیا جلو
_هوم؟
+میگم بیا جلو
_خب(اومد جلو)
+..(لپ کوکی رو بوس کرد و تو گوشش گفت)ممنونم
_خ..خواه..هش(تو شک)
+(لبخند)
ادمین:کوک رفت و کارای مرخصی ا/ت رو کرد و دارو هاشو گرفت و رفتن خونه و...
امروز دوتا پارت میزارم والی لطفا شرطی رو برسونید
۱۵ لایک ۱۰ کامنت
💜💜💜
۴.۵k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.