هیولای دریا . پارت ۱۱
کشتی پهلو گرفت و شهر دار برای استقبال اومد . دارای و الکس جلو رفتند و بقیه افراد هم پشت سرشون و دازای دستور داد چویا از ۲سانتی متریش دور نشه @_@ وقتی پیا ده شدن و همه بهشون خوش آمد می گفتند اما چویا تو چهره دازای خشم رو حس میکرد. مردی با لباسی اشرافی و لبخندی دورغی و چهره ای خشک جلو آمد . درسته اون موری اوگای شهر دار اون بندر بود و دازای با دیدنش لبخندی ملیح زد . الکس جلو تر رفت .
موری : خوش امدید کنت الکس و البته دریاسالار اوسامو . چقدر بی خبر ؟ اوه به هر حال از دیدار دوبارتون خوشحالم 😊😈
الکس : ممنون .از خوش آمد گویی تون . و در ضمن ما نیومدیم اینجا بمونیم .
_بله از اونجایی که عجله داریم و یه مجرم همونی که میدونید همراهمونه باید زود بریم!
چویا فهمید منظور دازای اونه میخواست بزنتش ولی این کارو نکرد.
موری : اوه حالا چرا نیومده حرف رفتن رو میزنید ما اینجا مراقب هستیم!!! بفرمایید با اینکه عجله ای شد ولی اتاقاتون تو هتل آمادس!!!
الکس : پس ما میریم اونجا و امشب هم همون جا میمونیم و فردا میریم!
موری : هر طور مایلید!
.....دازای و الکس و چویا رفتن به هتل و بقیه افراد هم رفتن محل استراحت.....وقتی موقع خواب شد چویا یواشکی زد بیرون تا یه سروگوشی آب بده و مجبور شد چند تا از نگهبانا رو بزنه و دره ! وقتی رفت بیرون وارد یک اتاق کاملا قرمز و سیاه شد و داخلش یه روز نامه تقریبا قدیمی پیدا کرد که اقل از سرش پروند روش نوشته بود
"آزار جنسی پادشاه ما به دریاسالار جدیدش اوسامو دازای"
لعنتی این دیگه چی بود چطور ممکنه !!! حتما بخاطر همین بود که دازای میترسید!!! یدفعه در اتاق باز شد و موری اومد داخل چویا که محو روزنامه بود متوجه موری نشد و ناگهان دست های موری رو دور کمرش حس کرد !!!
+چی تو!!...ولم کن...
موری : صاحبت دازای بهت نگفته بود اینجا پرسه نزنی سگ ولگرد !!! البته تو از بقیه سگا هات تری !!!
+ولم کن!!!منن!!
چویا میخواست با لگد بزنه زیر پای موری که موری لب چویا رو بو.سید .
+لعنتی !! از آدمی مثل تو بعید نیست همچین شایعه ای رو درست کرده باشه!!!
موری : آره! درست فهمیدی من اون شایعه رو برای دازایت و پادشاه درست کردم ! البته وقتی چیزی که میخواستم رو گرفتم ، جمش کردم !!! چیشده نگرانی😏
+توووو!!!
موری : بهتر بری و گر نه همیجا به کاف$ت میدو هویج !!!
چویا رفت و در محکم پشتش بست بعد یواشکی در اتاق رد باز کرد و بدون اینکه دازای و الکس بفهمن سر جاش خوابید ... و فردا صبح ........
__________________________
بچه ها تا فردا پارت نمیدم ☹ باید واسه امتحان ریاضی بخونم😭😭😭 ولی میگم موری چه هول شده !!! 😈😈😈
موری : خوش امدید کنت الکس و البته دریاسالار اوسامو . چقدر بی خبر ؟ اوه به هر حال از دیدار دوبارتون خوشحالم 😊😈
الکس : ممنون .از خوش آمد گویی تون . و در ضمن ما نیومدیم اینجا بمونیم .
_بله از اونجایی که عجله داریم و یه مجرم همونی که میدونید همراهمونه باید زود بریم!
چویا فهمید منظور دازای اونه میخواست بزنتش ولی این کارو نکرد.
موری : اوه حالا چرا نیومده حرف رفتن رو میزنید ما اینجا مراقب هستیم!!! بفرمایید با اینکه عجله ای شد ولی اتاقاتون تو هتل آمادس!!!
الکس : پس ما میریم اونجا و امشب هم همون جا میمونیم و فردا میریم!
موری : هر طور مایلید!
.....دازای و الکس و چویا رفتن به هتل و بقیه افراد هم رفتن محل استراحت.....وقتی موقع خواب شد چویا یواشکی زد بیرون تا یه سروگوشی آب بده و مجبور شد چند تا از نگهبانا رو بزنه و دره ! وقتی رفت بیرون وارد یک اتاق کاملا قرمز و سیاه شد و داخلش یه روز نامه تقریبا قدیمی پیدا کرد که اقل از سرش پروند روش نوشته بود
"آزار جنسی پادشاه ما به دریاسالار جدیدش اوسامو دازای"
لعنتی این دیگه چی بود چطور ممکنه !!! حتما بخاطر همین بود که دازای میترسید!!! یدفعه در اتاق باز شد و موری اومد داخل چویا که محو روزنامه بود متوجه موری نشد و ناگهان دست های موری رو دور کمرش حس کرد !!!
+چی تو!!...ولم کن...
موری : صاحبت دازای بهت نگفته بود اینجا پرسه نزنی سگ ولگرد !!! البته تو از بقیه سگا هات تری !!!
+ولم کن!!!منن!!
چویا میخواست با لگد بزنه زیر پای موری که موری لب چویا رو بو.سید .
+لعنتی !! از آدمی مثل تو بعید نیست همچین شایعه ای رو درست کرده باشه!!!
موری : آره! درست فهمیدی من اون شایعه رو برای دازایت و پادشاه درست کردم ! البته وقتی چیزی که میخواستم رو گرفتم ، جمش کردم !!! چیشده نگرانی😏
+توووو!!!
موری : بهتر بری و گر نه همیجا به کاف$ت میدو هویج !!!
چویا رفت و در محکم پشتش بست بعد یواشکی در اتاق رد باز کرد و بدون اینکه دازای و الکس بفهمن سر جاش خوابید ... و فردا صبح ........
__________________________
بچه ها تا فردا پارت نمیدم ☹ باید واسه امتحان ریاضی بخونم😭😭😭 ولی میگم موری چه هول شده !!! 😈😈😈
۶۵۵
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.