گاه یک بغض فرو خورده ی رسوا نشده
گاه یک بغض فرو خورده ی رسوا نشده
مثل حرفیست که در هیچ کجا جا نشده
شعرهایی که به حرف آمده و می شنوی
زخم هائیست که یک عمر مداوا نشده
مثل بن بست ترین کوچه ی این شهرم که
در دلش هیچ در و پنجره ای وا نشده
در لغت نامه ی چشمان تو گشتم اما
"رحم " تنها لغتی بود که معنا نشده..!!
مثل حرفیست که در هیچ کجا جا نشده
شعرهایی که به حرف آمده و می شنوی
زخم هائیست که یک عمر مداوا نشده
مثل بن بست ترین کوچه ی این شهرم که
در دلش هیچ در و پنجره ای وا نشده
در لغت نامه ی چشمان تو گشتم اما
"رحم " تنها لغتی بود که معنا نشده..!!
- ۲.۲k
- ۲۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط