اینکه چه کسی بگوید دوستت دارم را فرق میکند...
اینکه چه کسی بگوید دوستت دارم را فرق میکند...
مثلا پسرِ همین خاله شهناز...
خیلی آقاست...
هیچ عیبی هم ندارد...
اما وقتی آنشبِ مهمانیِ خانه ی مادربزرگ درآشپزخانه تنها شدیم و گفت دوستت دارم...
ناخود آگاه لیوان دستم را پرت کردم سمتش...
زیر چشمش بدجور کبود شد
بیچاره به بقیه گفت خورده به گوشه ی کابینت...
نمیخواستم بزنم ها...دست خودم نبود خب...
یامثلا همین آرش
نمره الف کلاسمان که خیلی بچه ی با ادب و درس خوانیست...
وقتی یکی از بچه ها را واسطه کرد و گفت نیتش خیراست...
رفتم و به هر بدبختی بود کلاس هایم را عوض کردم...
و خیلی آدمهای دیگر...
حالا...تووووووووووووو...
وقتی یک جوک بیمزه تعریف میکنم وخودم شروع میکنم به قهقهه زدن
یکی میزنی پس گردنم ومیگویی: دختره ی دیوااانه....!
تو میگویی دیوانه وانگار دنیا را به من داده داده اند...
وقتی که از خستگی وبی حوصلگی خط مقنعه ام میرود کنار گوشم
میزنی زیر خنده و در حالیکه سعی داری درستش کنی
میگویی: این چه وضعشه شلخته خانوووم؟؟!
تو میگویی شلخته و کیلوکیلو قند آب میکنند توی دلم...
وقتی که آرام وشانه به شانه با هم قدم میزنیم
توآهسته سرت را نزدیک گوشم میکنی ومیگویی:
دوستت دارم...
تو میگویی دوستت دارم و من.....
تو هم مثل پسرِخاله شهناز وآرشِ کلاسمان فقط گفتی دوستت دارم...
پس چرا با دوستت دارمِ تو ، مثل یک دختر بچه ی خجالتی لپ هایم گل می اندازد و دست و پاهایم را گم میکنم؟
#زهرا_کرانپایه🍁
مثلا پسرِ همین خاله شهناز...
خیلی آقاست...
هیچ عیبی هم ندارد...
اما وقتی آنشبِ مهمانیِ خانه ی مادربزرگ درآشپزخانه تنها شدیم و گفت دوستت دارم...
ناخود آگاه لیوان دستم را پرت کردم سمتش...
زیر چشمش بدجور کبود شد
بیچاره به بقیه گفت خورده به گوشه ی کابینت...
نمیخواستم بزنم ها...دست خودم نبود خب...
یامثلا همین آرش
نمره الف کلاسمان که خیلی بچه ی با ادب و درس خوانیست...
وقتی یکی از بچه ها را واسطه کرد و گفت نیتش خیراست...
رفتم و به هر بدبختی بود کلاس هایم را عوض کردم...
و خیلی آدمهای دیگر...
حالا...تووووووووووووو...
وقتی یک جوک بیمزه تعریف میکنم وخودم شروع میکنم به قهقهه زدن
یکی میزنی پس گردنم ومیگویی: دختره ی دیوااانه....!
تو میگویی دیوانه وانگار دنیا را به من داده داده اند...
وقتی که از خستگی وبی حوصلگی خط مقنعه ام میرود کنار گوشم
میزنی زیر خنده و در حالیکه سعی داری درستش کنی
میگویی: این چه وضعشه شلخته خانوووم؟؟!
تو میگویی شلخته و کیلوکیلو قند آب میکنند توی دلم...
وقتی که آرام وشانه به شانه با هم قدم میزنیم
توآهسته سرت را نزدیک گوشم میکنی ومیگویی:
دوستت دارم...
تو میگویی دوستت دارم و من.....
تو هم مثل پسرِخاله شهناز وآرشِ کلاسمان فقط گفتی دوستت دارم...
پس چرا با دوستت دارمِ تو ، مثل یک دختر بچه ی خجالتی لپ هایم گل می اندازد و دست و پاهایم را گم میکنم؟
#زهرا_کرانپایه🍁
۲.۵k
۰۶ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.