مقصد برای شعرش یک برگ زرد است

مقصد برای شعرش، یک برگ زرد است

فریاد زد: نگه دار....

پاییز!؟....... دربست



#مهدی_اسدی 🍀
دیدگاه ها (۶)

تقدیر من این است : هر شب ؛چیزے نمانده بہ ساعت صفر عاشقی ،زل ...

پروردگارا🙏 امشب به عزیزانم اندیشه ای خلاق🌺 دیده ای بینا,گوشی...

ڪمی از نیمہ شب ڪَذشتہ بود ،خودم را بہ خواب زدمچشم‌هایم را بس...

خدایا …از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهتاما شکایتم را...

پاییزاز چشمانم گذشتبر دلم بارید.برگ به برگ زرد شدماما تونیام...

ریشه ام در بهار استو برگ هایم در پاییزنه سبز می‌ شوم نه زردا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط