تکپارتی از هان
تکپارتی از [هان]
وقتی دعوا کردین و ...
ویو ا/ت:
دیروز با هان سر اینکه با پسر خالم گرم گرفتم دعوا کردیم .صبح پاشدم دیدم هان رفته گفتم که حتما رفته کمپانی .پس بلند شدم و رفتم صبحونه خوردم و کار های خونه رو انجام دادم . بعد رفتم گوشیم رو برداشتم و رفتم تو گوشی که یهو هان اومد و...
ویو هان:
دیشب بد جوری دعوا کرده بودیم .اصلا خوشم نمیومد که ا/ت با اون پسره ی ع*وضی گرم بگیره .بخاطر همین امروز با ا/ت زیاد صحبت نکردم ولی دیشب خیلی میخواستم بغلش و کنم و بخوابم ولی غرورم نمیذاشت تصمیم گرفتم که برم و برای اینکه از دلش در بیارم یه گردنبند خوشگل براش گرفتمو رفتم خونه درو باز کردم و رفتم تو دیدم ا/ت سرش تو گوشی اولش که منو دید روش رو اونور کرد و بهم محل نداد بعد رفتم پیش اون نشستم و گفتم ...
ویو ا/ت :
دیدم هان اومد منم خیلی دلم برای بغلش تنگ شده بود ولی گفتم فعلا بزار یخورده قهر باشم .بهش محل ندادم دیدم اومد کنارم و نشست
هان : چاگیااا ، ا/ت قشنگم منو ببخش که سرت داد زدم ولی خب باید درکم کنی من دوست ندارم کسی که عاشقشم با یکی دیگه گرم بگیره
ا/ت :خب منم میدونم اشتباه کردم ولی تو نباید اونجوری سر من داد میزدی .
هان: آره منم اشتباه کردم .نباید اونجوری سرت داد میزدم حالا منو میبخشی؟!
ا/ت :نه
هان:چرا ؟!
ا/ت : چون نمیخوام.
هان گردنبند رو به ا/ت نشون داد و گفت
هان: حالا چی ؟!
ا/ت : وای چه قشنگه . قبوله !
گردنبند و گردنم کردم و بغلش کردم و بهش گفتم:
ا/ت: خیلی دوست دارم
هان :منم همینطور ا/ت قشنگم
اولین تکپارتی بود اگه بد شده به بزرگی خودتون ببخشید!😅😁
وقتی دعوا کردین و ...
ویو ا/ت:
دیروز با هان سر اینکه با پسر خالم گرم گرفتم دعوا کردیم .صبح پاشدم دیدم هان رفته گفتم که حتما رفته کمپانی .پس بلند شدم و رفتم صبحونه خوردم و کار های خونه رو انجام دادم . بعد رفتم گوشیم رو برداشتم و رفتم تو گوشی که یهو هان اومد و...
ویو هان:
دیشب بد جوری دعوا کرده بودیم .اصلا خوشم نمیومد که ا/ت با اون پسره ی ع*وضی گرم بگیره .بخاطر همین امروز با ا/ت زیاد صحبت نکردم ولی دیشب خیلی میخواستم بغلش و کنم و بخوابم ولی غرورم نمیذاشت تصمیم گرفتم که برم و برای اینکه از دلش در بیارم یه گردنبند خوشگل براش گرفتمو رفتم خونه درو باز کردم و رفتم تو دیدم ا/ت سرش تو گوشی اولش که منو دید روش رو اونور کرد و بهم محل نداد بعد رفتم پیش اون نشستم و گفتم ...
ویو ا/ت :
دیدم هان اومد منم خیلی دلم برای بغلش تنگ شده بود ولی گفتم فعلا بزار یخورده قهر باشم .بهش محل ندادم دیدم اومد کنارم و نشست
هان : چاگیااا ، ا/ت قشنگم منو ببخش که سرت داد زدم ولی خب باید درکم کنی من دوست ندارم کسی که عاشقشم با یکی دیگه گرم بگیره
ا/ت :خب منم میدونم اشتباه کردم ولی تو نباید اونجوری سر من داد میزدی .
هان: آره منم اشتباه کردم .نباید اونجوری سرت داد میزدم حالا منو میبخشی؟!
ا/ت :نه
هان:چرا ؟!
ا/ت : چون نمیخوام.
هان گردنبند رو به ا/ت نشون داد و گفت
هان: حالا چی ؟!
ا/ت : وای چه قشنگه . قبوله !
گردنبند و گردنم کردم و بغلش کردم و بهش گفتم:
ا/ت: خیلی دوست دارم
هان :منم همینطور ا/ت قشنگم
اولین تکپارتی بود اگه بد شده به بزرگی خودتون ببخشید!😅😁
- ۱۴.۶k
- ۱۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط