حکایت ما و خدا حکایت عجیبی است

حکایتِ ما و خدا، حکایتِ عجیبی است.

مثِل قصه ی استاد نقره کارِ...

میگویند وقتی استادِ نقره کار، نقره را صیقل میدهد، آن را داخل آتش نگه میدارد، اما چشم از نقره برنمیدارد، تا زمانی نقره را در آتش نگه میدارد که عکس خود را در نقره ی صیقل یافته ببیند!
درست مثلِ خداااا...


وقتی میخواهد صیقل پیدا کنیم ما را در آتشِ سختی های خودمان وارد میکند، اما چشم از ما برنمیدارد...


تا جایی که عکسِ خودش را در ما ببیند...
دیدگاه ها (۳)

تیتراژه فیلمه شهرزاده...کی دیدش؟واقعا قشنگه!حتما ببینیدش!این...

نفس من کیه؟؟؟@bedandedاکسیژن❤️چیه نکنه فکر کردی تویی، قیافشو...

این متن برنده جایزه beautiful life آلمان شده:.مردیدرحالمرگ ب...

به افتخار خودمون

#تلنگرمغازه‌دار‌ محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاد...

ازمایشگاه سرد

شوهر دو روزه. پارت پایانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط