ات:همینو میخواستی ببینی؟حالا بفرمایید به کارتون برسید....
ات:همینو میخواستی ببینی؟حالا بفرمایید به کارتون برسید.....اقای مین!
شوگا:ات ببخشید دیگه قول میدم همیشه حرفت رو باور کنم لطفا منو ببخش باشه؟لطفا ات من بی تو نمیتونم
ات:چطور اونموقع که اونو بجای من اوردی و بهش گفتی عشقم میتونستی
شوگا:ات لطفا لطفا برگرد خواهش میکنم (با گریه)
ات:فقط یه فرصت دیگه..........فقط یه فرصت دیگه بهت میدم اگه همینم از دست بدی دیگه راه برگشتی نیست
شوگا:بـ...باشه قـ..قول میدم دیگه نا امیدت نکنم حـ...حالا بیا زخماتو ببندم بیا
ات:باشه
بعد از بستن زخمای ات و حاضر،شدن اون و رفتن پیش یونا و تهیونگ=
یونا:*داره از تهیونگ لب میگیره که یهو متوجه اونا میشه:عـ..عه کـ...کی اومدین؟
ات:ازون موقع که دراز به دراز افتادین رو مبل
یونا:خاک عالم ابروم رفتتتتتتت
ات:یونا من نذاشتم این بهم دست بزنه ولی تو اگه تیز نباشی پاره ای یا حواست باشه
یونا:یااااا وایسا یکم بگذره
شوگا: دیگه حقیقته خواهرم عادت کن
تهیونگ: بسه دیگه حالا راستیچی شــ....
شوگا: نترس هنوزم باید بهش بگی زنداداش
تهیونگ:اها پس برگشت
ات:اره
یونا:خب بریم شهر بازی تهیونگ؟دوتایی؟
ات:خب شما تنها باشیم ما میریم خونه و اگه شب بیدار موندین بیبی چک یادتون نره
تهیونگ:چی؟
یونا:ات مگه دستم بهت نرسهههههههههه
ات:*میزنه به شوگا:بدو که هوا پسه
شوگا:ها؟...اها اها *بچم تازه دو هزاریش افتاد چی شده😂
پایان
끝
End
شوگا:ات ببخشید دیگه قول میدم همیشه حرفت رو باور کنم لطفا منو ببخش باشه؟لطفا ات من بی تو نمیتونم
ات:چطور اونموقع که اونو بجای من اوردی و بهش گفتی عشقم میتونستی
شوگا:ات لطفا لطفا برگرد خواهش میکنم (با گریه)
ات:فقط یه فرصت دیگه..........فقط یه فرصت دیگه بهت میدم اگه همینم از دست بدی دیگه راه برگشتی نیست
شوگا:بـ...باشه قـ..قول میدم دیگه نا امیدت نکنم حـ...حالا بیا زخماتو ببندم بیا
ات:باشه
بعد از بستن زخمای ات و حاضر،شدن اون و رفتن پیش یونا و تهیونگ=
یونا:*داره از تهیونگ لب میگیره که یهو متوجه اونا میشه:عـ..عه کـ...کی اومدین؟
ات:ازون موقع که دراز به دراز افتادین رو مبل
یونا:خاک عالم ابروم رفتتتتتتت
ات:یونا من نذاشتم این بهم دست بزنه ولی تو اگه تیز نباشی پاره ای یا حواست باشه
یونا:یااااا وایسا یکم بگذره
شوگا: دیگه حقیقته خواهرم عادت کن
تهیونگ: بسه دیگه حالا راستیچی شــ....
شوگا: نترس هنوزم باید بهش بگی زنداداش
تهیونگ:اها پس برگشت
ات:اره
یونا:خب بریم شهر بازی تهیونگ؟دوتایی؟
ات:خب شما تنها باشیم ما میریم خونه و اگه شب بیدار موندین بیبی چک یادتون نره
تهیونگ:چی؟
یونا:ات مگه دستم بهت نرسهههههههههه
ات:*میزنه به شوگا:بدو که هوا پسه
شوگا:ها؟...اها اها *بچم تازه دو هزاریش افتاد چی شده😂
پایان
끝
End
۴.۳k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.