قلعه هفت آتش
قلعه هفت آتش
Seven fire castle
پارت²
این همون چیزیه که اون اقا میگفت
نزدیکش شدم
میخواستم پارچه رو بکشم که
#به اون دست نزن
زود برگشتم به پشتم هیچی پشتم نبود
ترسیده بودم
از اونجا دور شدم
به دریچه بالا نگاه کردم قدم نمیرسید نمی تونستم برسم
بازم اون صدا اومد
دیگه واقعا ترسیده بودم
نردبانی کنار اینه پوشیده بود
اروم دستم رو به طرف نردبان بردم نردبان و کشیدم که پارچه روی اینه هم کشیده شد و افتاد زمین
ات:وای نه
نردبان رو کنارم گزاشتم
پارچه رو از روی زمین برداشتم
سرم رو بلند کردم
سرم به نردبان خورد و بیهوش شدم
چشمام روباز کردم همه جا سیاه بود یا من هنوز بیهوش بودم
از پشت سرم صدا های عجیب غریب می اومد که هی بهم نزدیک میشدن
شروع به دویدن کردم
یه تونل سیاه که هیچی نمیدیدم و فرار میکردم
صدای خنده هایی رو میشنیدم
به پشتم نگه کردم چیز سفید پشتم داشت میدویید
یه نوری دیدم به طرفش با تمام سرعتم دویدم
#اون چیه داره از داخل اینه میاد؟!
@نمی دونم برید عقب
با تمام وجودم خودم توی نور انداختم که داخل چیز نرم و سفتی فرو رفتم
Seven fire castle
پارت²
این همون چیزیه که اون اقا میگفت
نزدیکش شدم
میخواستم پارچه رو بکشم که
#به اون دست نزن
زود برگشتم به پشتم هیچی پشتم نبود
ترسیده بودم
از اونجا دور شدم
به دریچه بالا نگاه کردم قدم نمیرسید نمی تونستم برسم
بازم اون صدا اومد
دیگه واقعا ترسیده بودم
نردبانی کنار اینه پوشیده بود
اروم دستم رو به طرف نردبان بردم نردبان و کشیدم که پارچه روی اینه هم کشیده شد و افتاد زمین
ات:وای نه
نردبان رو کنارم گزاشتم
پارچه رو از روی زمین برداشتم
سرم رو بلند کردم
سرم به نردبان خورد و بیهوش شدم
چشمام روباز کردم همه جا سیاه بود یا من هنوز بیهوش بودم
از پشت سرم صدا های عجیب غریب می اومد که هی بهم نزدیک میشدن
شروع به دویدن کردم
یه تونل سیاه که هیچی نمیدیدم و فرار میکردم
صدای خنده هایی رو میشنیدم
به پشتم نگه کردم چیز سفید پشتم داشت میدویید
یه نوری دیدم به طرفش با تمام سرعتم دویدم
#اون چیه داره از داخل اینه میاد؟!
@نمی دونم برید عقب
با تمام وجودم خودم توی نور انداختم که داخل چیز نرم و سفتی فرو رفتم
۱۲.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.