part¹³🦖🗿
جانگ می « آجوما دو دستی زد توی سرش و اونقدر هول کرده بودم که یادم رفت ازش تشکر کنم و با چمدونی که روی هوا معلق بود خودم رو پرت کردم پایین!
_نمیفهمید چطور دختر سر به هوایی مثل جانگ می جاسوس شده ولی اینو میدونست صبرش تحمل این خنگ بازی های دختر رو نداره و اگه کنترلش نکنه کار دستش میده
کوک « پنج دقیقه دیر کردی !
جانگ می « از اونجایی که با آداب بیرون رفتن خانوم ها آشنایی نداری باید بگم دیر کردن برای یک خانم طبیعیه
کوک « بعدا یه کلاس توجیه مفصل برات ترتیب میدم وایت! چمدونش رو ببرین داخل ماشین
بادیگارد « چشم ارباب
کوک « بیا جلو
جانگ می « این دفعه دیگه واقعا
کوک « خوشم نمیاد حرفم رو دوبار تکرار کنم.... زود
جانگ می « یقینا اگه توی زندگی قبلیم هیتلر هم بودم اینجوری عذابم نمیدادن! خیلی آروم نزدیکش شدم که دستش رو پشت کمرم گذاشت و به بیرون هدایتم کرد.... همون جور که داشتیم میرفتیم بیرون آروم گفت
کوک « فکر فرار به سرت نزنه چون تا 15 کیلومتر اینجا و جایی که من قراره برم تحت محافظته! ببینم حرکت اضافی انجام دادی یه تیر حرومت میکنم اوکی؟
جانگ می « اوکی! بدون هیچ حرفی به سمت ماشین رفت و وقتی با ماشین رسید اشاره کرد برم بشینم.... شیشه های ماشین دودی بود و چیزی مشخص نبود! راننده بدون هیچ حرفی به مسیرش ادامه میداد و جئون سرش توی گوشیش بود... نمیدونستم هدفش از این سفر چیه و همه چیز برام گنگ بود!
........ سالن فرودگاه......
جانگ می « وقتی وارد سالن فرودگاه شدیم پسر جوونی که همسن کوک بود اومد پیشواز مون و از اونجایی که همه ازش حساب میبردن مشخص بود ادم مهمیه ! جین که نبود پس احتمالا.... ظاهرا سنگینی نگاهم رو حس کرده بود چون صحبتش رو با جئون به پایان رسوند و گفت
جیمین « اگه لازم بود هویت منو بدونی کوک بهت میگفت پس بهتره دست از کنجکاوی برداری
جانگ می « لازم نیست فسفر بسوزونم پارک جیمین!
جیمین « *خنده... پس میدونی من کی هستم؟
جانگ می « اونقدرا هم که فکر میکنید ابله نیستم *عصبی
کوک « امیدوارم همین جور که میگی باشه! چون من صبرم برای تحمل خنگ بازی هات خیلی کمه
جانگ می « درسته گفته بود به فرار فکر نکنم اما اگه موقعیت خوبی بدست میوردم میتونستم از این جهنم خلاص بشم! سالن اونقدر شلوغ بود که بین جمعیت گم بشم و نتونه پیدام کنه....
کوک « جین نگفت چقدر دیگه میرسه فرودگاه؟
جیمین « نه اما گفت نزدیکه! این دختر....
کوک « قبلا شنیده بودم هویت تو هم لو رفته اما فقط یه اسمه پس نگران نباش
جیمین « خوبه
کوک « نگاهم رو از جیمین گرفتم و با جای خالی جانگ می مواجه شدم! شوخی میکنی دیگه نه؟ این بچه کدوم گوری رفت؟؟؟
جیمین « یکی از بادیگارد ها رفت دنبالش نگران نباش
کوک « چرا نگفتی رفته؟
استایل جانگ می//
_نمیفهمید چطور دختر سر به هوایی مثل جانگ می جاسوس شده ولی اینو میدونست صبرش تحمل این خنگ بازی های دختر رو نداره و اگه کنترلش نکنه کار دستش میده
کوک « پنج دقیقه دیر کردی !
جانگ می « از اونجایی که با آداب بیرون رفتن خانوم ها آشنایی نداری باید بگم دیر کردن برای یک خانم طبیعیه
کوک « بعدا یه کلاس توجیه مفصل برات ترتیب میدم وایت! چمدونش رو ببرین داخل ماشین
بادیگارد « چشم ارباب
کوک « بیا جلو
جانگ می « این دفعه دیگه واقعا
کوک « خوشم نمیاد حرفم رو دوبار تکرار کنم.... زود
جانگ می « یقینا اگه توی زندگی قبلیم هیتلر هم بودم اینجوری عذابم نمیدادن! خیلی آروم نزدیکش شدم که دستش رو پشت کمرم گذاشت و به بیرون هدایتم کرد.... همون جور که داشتیم میرفتیم بیرون آروم گفت
کوک « فکر فرار به سرت نزنه چون تا 15 کیلومتر اینجا و جایی که من قراره برم تحت محافظته! ببینم حرکت اضافی انجام دادی یه تیر حرومت میکنم اوکی؟
جانگ می « اوکی! بدون هیچ حرفی به سمت ماشین رفت و وقتی با ماشین رسید اشاره کرد برم بشینم.... شیشه های ماشین دودی بود و چیزی مشخص نبود! راننده بدون هیچ حرفی به مسیرش ادامه میداد و جئون سرش توی گوشیش بود... نمیدونستم هدفش از این سفر چیه و همه چیز برام گنگ بود!
........ سالن فرودگاه......
جانگ می « وقتی وارد سالن فرودگاه شدیم پسر جوونی که همسن کوک بود اومد پیشواز مون و از اونجایی که همه ازش حساب میبردن مشخص بود ادم مهمیه ! جین که نبود پس احتمالا.... ظاهرا سنگینی نگاهم رو حس کرده بود چون صحبتش رو با جئون به پایان رسوند و گفت
جیمین « اگه لازم بود هویت منو بدونی کوک بهت میگفت پس بهتره دست از کنجکاوی برداری
جانگ می « لازم نیست فسفر بسوزونم پارک جیمین!
جیمین « *خنده... پس میدونی من کی هستم؟
جانگ می « اونقدرا هم که فکر میکنید ابله نیستم *عصبی
کوک « امیدوارم همین جور که میگی باشه! چون من صبرم برای تحمل خنگ بازی هات خیلی کمه
جانگ می « درسته گفته بود به فرار فکر نکنم اما اگه موقعیت خوبی بدست میوردم میتونستم از این جهنم خلاص بشم! سالن اونقدر شلوغ بود که بین جمعیت گم بشم و نتونه پیدام کنه....
کوک « جین نگفت چقدر دیگه میرسه فرودگاه؟
جیمین « نه اما گفت نزدیکه! این دختر....
کوک « قبلا شنیده بودم هویت تو هم لو رفته اما فقط یه اسمه پس نگران نباش
جیمین « خوبه
کوک « نگاهم رو از جیمین گرفتم و با جای خالی جانگ می مواجه شدم! شوخی میکنی دیگه نه؟ این بچه کدوم گوری رفت؟؟؟
جیمین « یکی از بادیگارد ها رفت دنبالش نگران نباش
کوک « چرا نگفتی رفته؟
استایل جانگ می//
۳۰.۱k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.