انگیزه.ای.برای.عشق
#انگیزه.ای.برای.عشق
#پارت11
بعد رفتن خدمتکار رفتم سمت تهیونگ اروم صداش کردم
_باید بریم صبحانه بخوریم
لای چشمشو باز کرد بهم خیره شد از روی تخت بلند شد بدون حرف رفت سمت پایین منم پشتش راه افتادم نشستیم سر میز صبحانه
شروع کردیم به خوردن بعد نیم ساعت از سر میز بلند شدم رفتم بالا طرف اتاقم رفتم سمت بالکن به بیرون خیره شدم
_خوبی؟؟؟
به سمت جیسو برگشتم
_بهترم
جیسو اومد کنارم
_داداشو دوست داری؟؟؟
مشکوک نگاهش کردم
_چرا میپرسی؟؟؟
لبخندی زد
_همینجوری
به زمین خیره شدم ادامه دادم
_نمیدونم، حسم بهش چیه
جیسو بلند خندید ادامه داد
_پس راجب احساساتتم فراموشی گرفتی
چشم غرهای بهش رفتم
_بسه
بغلم کرد ادامه داد
_هنوزم میخوای فرار کنی
چشمام گرد شود
_نه
از بغلش جدا شدم که بدون هیج حرفی رفت بیحوصلم لب زدم
_به من میگه فرار کنم؟؟؟
اخمی کردم ادامه دادم
_چطور میتونم از دست کسی که دوسش دارم فرار کنم
_کیو دوست داری؟؟؟؟
شوکه برگشتم به تهیونگ خیره شدم آب دهنمو قورت دادم
_ه... هیچکس
❤ یادتون نره
#پارت11
بعد رفتن خدمتکار رفتم سمت تهیونگ اروم صداش کردم
_باید بریم صبحانه بخوریم
لای چشمشو باز کرد بهم خیره شد از روی تخت بلند شد بدون حرف رفت سمت پایین منم پشتش راه افتادم نشستیم سر میز صبحانه
شروع کردیم به خوردن بعد نیم ساعت از سر میز بلند شدم رفتم بالا طرف اتاقم رفتم سمت بالکن به بیرون خیره شدم
_خوبی؟؟؟
به سمت جیسو برگشتم
_بهترم
جیسو اومد کنارم
_داداشو دوست داری؟؟؟
مشکوک نگاهش کردم
_چرا میپرسی؟؟؟
لبخندی زد
_همینجوری
به زمین خیره شدم ادامه دادم
_نمیدونم، حسم بهش چیه
جیسو بلند خندید ادامه داد
_پس راجب احساساتتم فراموشی گرفتی
چشم غرهای بهش رفتم
_بسه
بغلم کرد ادامه داد
_هنوزم میخوای فرار کنی
چشمام گرد شود
_نه
از بغلش جدا شدم که بدون هیج حرفی رفت بیحوصلم لب زدم
_به من میگه فرار کنم؟؟؟
اخمی کردم ادامه دادم
_چطور میتونم از دست کسی که دوسش دارم فرار کنم
_کیو دوست داری؟؟؟؟
شوکه برگشتم به تهیونگ خیره شدم آب دهنمو قورت دادم
_ه... هیچکس
❤ یادتون نره
۳۳.۶k
۲۲ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.