صبحی که بدون رخ تو می شود آغاز

صبحی که بدون رخ تو می شود آغاز

چون شام سیاهیست که ماهش به خسوف است..



❀•°°•❁•°🌹 °•❁•°°•❀
دیدگاه ها (۲)

تو چه دانی که چه حال است مرا در ره عشق؟چون تو را گردی از این...

بی تابمشبیه آخرین سطر نامه ای عاشقانه !که پُر ازبوسه است...م...

کاش درد آنقدر کوچک می‌شد که پشتِ میزِ یک کافه می‌نشست چای م...

ایستاده امدُرست در مرز چشمانتنگاه کنی میمیرمنگاه نکنی میمیرم...

شام رمضان هستمن رخ به بازار کنم آییمن تکیه به کوهستانتو یک ی...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

خدایا شکرت که به من عقل و سعادت دادی،می دانم که بدون تو نمی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط