ای آخرین دریچه زندان عمر من

ای آخرین دریچهٔ زندان عمر من!
ای واپسین خیال شبح وار سایه رنگ!
از پشت پرده‌های بلورین اشک خویش،
با یاد دلفریب تو بدرود می‌کنم.
روح تو را و هرزه درایان پست را،
با این وداع تلخ ملولانه ی نجیب،
خشنود می‌کنم.

من لولی ملامتی و پیر و مرده دل،
تو کولی جوان و بی آرام و تیز دو؛
رنجور می‌کند نفس پیر من تو را،
حق داشتی،
بــرو...

#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۴)

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردیبی تو در ظلمتم، ای دیدهٔ نو...

تویی ڪه نمیشناسمت...شاید از تبار رودےخروشان،زنده،پویا،ولی من...

صبحها که لبخند میزنی خورشید گرم میشودبه وقت طلوع نگاهت ..تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط