پشت هم شعر نوشتم که بخوانی
پشت هم شعر نوشتم که بخوانی..
خواندی؟
بغض کردم که ببینی و بمانی..
ماندی؟
آرزو داشتم این بار... به تو تکیه کنم
پیشِ من باشی و بر شانه ی تو گریه کنم
پیش من باشی و جز تو، به جهنم برود
اصلا از حافظه ام عالم و آدم برود
آمدم از نفَست کام بگیرم اما...
لحظه ای با لبت آرام بگیرم اما...
جای اسمت به سه تا نقطه رسیدم
ای وای...
خواندی؟
بغض کردم که ببینی و بمانی..
ماندی؟
آرزو داشتم این بار... به تو تکیه کنم
پیشِ من باشی و بر شانه ی تو گریه کنم
پیش من باشی و جز تو، به جهنم برود
اصلا از حافظه ام عالم و آدم برود
آمدم از نفَست کام بگیرم اما...
لحظه ای با لبت آرام بگیرم اما...
جای اسمت به سه تا نقطه رسیدم
ای وای...
- ۱.۱k
- ۲۱ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط