در خیالم با منی اما تو یار دیگری
در خیالم با منی ، اما تو یار دیگری
فصل سرد حال من ، اما بهار دیگری
از وفا دم میزدی ، دیروزهای زندگی
بی نگاهت مانده ام ، اما نگار دیگری
عقده هادرسینه دارم ، باکه گویم درددل
آشنای من تویی و ، غمگسار دیگری
گفته بودی در غروبی تنگ میبینم تو را
وعده کردی با من اما بر قرار دیگری
گریه های هر شبم بالشم را خیس کرد
سیل اشکم سوی تو ، اما تو زار دیگری
من تو راخواهم، تواو را ،اوخدا داند که را
هر یک از ما بیقراریم و دچار دیگری
تا چه خواهد شد سرانجام حدیث عاشقی
گل نشاندیم و پرید و شد ز بهر دیگری
خاص....
فصل سرد حال من ، اما بهار دیگری
از وفا دم میزدی ، دیروزهای زندگی
بی نگاهت مانده ام ، اما نگار دیگری
عقده هادرسینه دارم ، باکه گویم درددل
آشنای من تویی و ، غمگسار دیگری
گفته بودی در غروبی تنگ میبینم تو را
وعده کردی با من اما بر قرار دیگری
گریه های هر شبم بالشم را خیس کرد
سیل اشکم سوی تو ، اما تو زار دیگری
من تو راخواهم، تواو را ،اوخدا داند که را
هر یک از ما بیقراریم و دچار دیگری
تا چه خواهد شد سرانجام حدیث عاشقی
گل نشاندیم و پرید و شد ز بهر دیگری
خاص....
- ۱.۱k
- ۲۱ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط